کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیلح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیلح
لغتنامه دهخدا
امیلح . [اُ م َ ل ِ ] (ع اِ) مصغر املح . (از معجم البلدان ).- ما امیلحه ؛ چه شور گردانیده است آنرا، و فعل مصغر منحصر است به ما امیلحه و ما احیسنه [ و ما احیلاه ] و در سایر افعال نیامده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اِملاح شود. || (اِخ ) آبی است از آن ...
-
واژههای همآوا
-
امیله
لغتنامه دهخدا
امیله . [ اَ ل َ ] (اِ) آمله . آملج . املج . (از فرهنگ فارسی معین ، ذیل امیله و آمله ). میوه ایست در هندوستان که در شکر پرورده کنند و خورند. (از برهان قاطع). ثمری است دوایی ، خاصیت سرد دارد. (آنندراج ) (از مؤید الفضلاء).
-
جستوجو در متن
-
امیلحان
لغتنامه دهخدا
امیلحان . [ اُ م َ ل ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ امیلح . (از معجم البلدان ). || (اِخ ) نام آبهایی است در برخی از نواحی عربستان . رجوع به معجم البلدان شود.