کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
inbreeding
خویشآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] آمیزش بین جمعیتهای گیاهی و جانوری که از نظر ژنشناختی به هم نزدیکاند، شامل خودگشنی و آمیزش خواهروبرادری و آمیزش با زادگان و نیاها
-
polygamy
چندکامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] الگویی از آمیزش که در آن افراد نر در طی فصل زادآوری با چند ماده آمیزش دارند متـ . چندهمسری
-
مقاربت
فرهنگ واژههای سره
هم اغوشی، آمیزش
-
خلطت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خلطة] [قدیمی] xeltat معاشرت؛ آمیزش.
-
بَاشِرُوهُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
با آن زنان آميزش کنيد
-
لَمْ تَمَسُّوهُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
با آن زنان آميزش نکرده اید
-
halfsib mating
ناتنیآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] آمیزش بین زادههایی که تنها یک والد مشترک دارند
-
مجامعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
آمیزش کردن، جماع کردن، نزدیکی کردن، مباشرت کردن
-
مخالطت کردن
واژگان مترادف و متضاد
آمیزش کردن، معاشرت کردن، مجالست کردن، دوستی کردن
-
مقاربت کردن
واژگان مترادف و متضاد
آمیزش کردن، جماع کردن، نزدیکی کردن، آرمیدن
-
آرمش
واژگان مترادف و متضاد
آمیزش، آمیغ، جماع، مخالطت
-
اختلاط
فرهنگ واژههای سره
درهمی، آمیزش، همامیز
-
ترکیب
فرهنگ واژههای سره
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیز
-
آمیزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āmizande آمیختهکننده؛ آمیزشکننده.
-
لواط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لِواط] ‹لواطه› la(e)vāt آمیزش جنسی مرد با پسر.