کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عمیری
لغتنامه دهخدا
عمیری . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عمیرة و آن بطنی است از ربیعة. نام او عمیرةبن اسدبن ربیعةبن نزار بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 153).
-
جستوجو در متن
-
imeritian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیری
-
imperii
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیری
-
emery rock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگ امیری
-
Imamu Amiri Baraka
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امام امیری باراکا
-
خان خانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānxāni ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی میکند؛ ملوکالطوایفی.
-
امیراحتشام
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir ehtešām) (عربی) امیری که دارای حشمت ، شکوه، شأن و شوکت است.
-
امیرصدرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir sadrā) (عربی) پادشاه و امیری که بزرگ و مهتر است ، امیر والامقام و ...
-
کیایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. امیری، پادشاهی، حکومت ۲. بزرگی، زعامت، سزوری
-
امارت
واژگان مترادف و متضاد
امیری، حکمرانی، حکومت، سلطنت، فرماندهی، فرمانروایی، ملکت، ولایت
-
خان خانی
فرهنگ فارسی معین
[ تر - فا. ] (حامص .) حکومتی با دولت مرکزی ضعیف ، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد.
-
اخترسپاه
لغتنامه دهخدا
اخترسپاه . [ اَ ت َ س ِ] (ص مرکب ) امیری یا پادشاهی که لشکر بسیار دارد.
-
بیلک
لغتنامه دهخدا
بیلک . [ب َ ل َ ] (اِخ ) نام امیری از سپاه مُغُلان . (غیاث ).
-
خداوند شدن
لغتنامه دهخدا
خداوند شدن . [ خ ُ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مَلک . مُلک . مِلک . (تاج المصادر بیهقی ). مالک شدن . صاحب شدن . || واجد امیری شدن . دارای امیری شدن . || پادشاه شدن . بپادشاهی رسیدن . || امیر شدن . مولی شدن . بیگ شدن . خواجه شدن . || استاد شدن .