کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیرانه
لغتنامه دهخدا
امیرانه . [ اَ ن َ/ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: امیر عربی + انه ٔ فارسی ) شاهانه . (ناظم الاطباء). شاهوار. (آنندراج ). || بطور امیری و بطور سرداری و بزرگی . (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
میران
فرهنگ نامها
(تلفظ: mirān) (میر = امیر + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به امیر ، امیرانه ، شاهانه ، + امیر .
-
میرانه
لغتنامه دهخدا
میرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) امیرانه . همچون میران . همچون امیران . شاهانه . بمانند میران : پیچیده یکی لاکی میرانه به سر بربربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر.سوزنی .
-
امیر
لغتنامه دهخدا
امیر. [ اَ ] (ع اِ) میر . پادشاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). فرمانروا. (مهذب الاسماء). کسی که فرمانروا بر قومی باشد. (ازناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). راعی . (منتهی الارب ). سلطان . خلیفه . این کلمه با الف و لام تعریف ...