کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امید گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امید گرفتن
لغتنامه دهخدا
امید گرفتن . [ اُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) امیدوار شدن . امید بستن : همه بندگان بدین نظر بزرگ که ارزانی داشت امیدهای بزرگ گرفتند. (تاریخ بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
کیابزرگ امید
لغتنامه دهخدا
کیابزرگ امید. [ ب ُ زُ اُ ] (اِخ ) دومین از دعات و فرمانروایان اسماعیلیه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیابزرگ امید رودباری ، پس از حسن صباح به حکم وصیت وی بر جای او نشست و چهارده سال و دو ماه و بیست روز حکومت کرد و به سال 532 هَ . ق . درگذشت . (...
-
دماغه ٔ امید
لغتنامه دهخدا
دماغه ٔ امید.[ دَ غ َ / غ ِ ی ِ اُ ] (اِخ ) دماغه ٔ امید نیک . دماغه ٔ امیدواری . رأس الرجاء الصالح . نام دماغه ای است درجنوب افریقا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به امید شود.
-
امید کردن
لغتنامه دهخدا
امید کردن . [ اُ/اُم ْ می ک َ دَ ] (مص مرکب )نوید دادن . وعده ٔ خوب دادن . وعده دادن : یکی بدره با هر یکی بار کردببرگشتن امّید بسیار کرد. فردوسی .بسی کردشان نیز فرخ امیدبسی دادشان مهتری را نوید. فردوسی .بسی روز را داده بودم نویدبسی کرده بودم ز هر در ...
-
امید کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
امید کرمانشاهی . [ اُ دِ ک ِ ] (اِخ ) میرزا عباس ... بنا بنوشته ٔ صاحب مجمعالفصحا در روزگار خود از شاعران نام آور و از مداحان محمدشاه قاجار ومردی آرام و حلیم و در شاعری دارای طبعی متین و پخته بوده است . قصایدی داشته که جمع نکرده بوده است . هدایت چند ...
-
امید گسستن
لغتنامه دهخدا
امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نومید شدن . (آنندراج ). مأیوس شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ). ناامید شدن و مأیوس گشتن . (ناظم الاطباء).
-
امید گسلیدن
لغتنامه دهخدا
امید گسلیدن . [ اُ گ ُ س ِ / س َدَ ] (مص مرکب ) امید گسستن . نومید شدن : آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزوتا نرسد بدامنت دست امید نگسلم . سعدی .مردم و حسرتم همان از تو امید نگسلددوخته ام براه تو دیده ٔ نیم باز را.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
امید نهاوندی
لغتنامه دهخدا
امید نهاوندی . [اُ دِ ن َ وَ ] (اِخ ) ابوالحسن خان ... از شاعران دوره ٔ فتحعلی شاه قاجار و ندیم محمودمیرزا پسر فتحعلی شاه بوده است و هنگامی که محمودمیرزا قبل از سال 1249 هَ .ق . حکومت نهاوندی را داشته کتابدار وی بوده به مجذوبعلی شاه ارادت می ورزیده و...
-
امید نیک
لغتنامه دهخدا
امید نیک . [ اُ دِ ] (اِخ ) رجوع به امید (دماغه ٔ...) شود.
-
امید هروی
لغتنامه دهخدا
امید هروی . [ اُ دِ هَِ رَ ] (اِخ ) صاحب فرهنگ سخنوران و الذریعة (قسم اول جزء تاسع ص 97) بنقل از تذکره ٔ روز روشن او را در شمار شاعران آورده اند.
-
امید افگندن
لغتنامه دهخدا
امیدافگندن . [ اُ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب )... در چیزی و بر چیزی ؛ چشم داشتن و بر آن چیز نگران بودن . (ازناظم الاطباء). امید بستن . امیدوار شدن : چو زیر گشتم و نومید گشتم از همه خلق امید خویش فگندم بدستگیر جهان .فرخی (از آنندراج ).
-
امید بریده
لغتنامه دهخدا
امیدبریده . [ اُ دِ ب ُ دَ/دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امید بنومیدی رسیده . (از آنندراج ) : نومیدی وصال تو حسرت گذار بودصد جا گره زدیم امید بریده را.طالب آملی (از آنندراج ).
-
امید اصفهانی
لغتنامه دهخدا
امید اصفهانی . [ اُ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدخان ، پسر باقرخان خوراسکانی . حاکم اصفهان . از شاعران قرن سیزدهم هجری بود. پدرش در فتنه ٔ زندیه کشته شد و برادر بزرگش در زمان پادشاهی آقا محمدخان قاجار بحکومت اصفهان رسید. امید پس از حکومت برادرش بافغا...
-
امید برآمدن
لغتنامه دهخدا
امید برآمدن . [ اُ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) حاصل شدن امید. (آنندراج ). || بسر آمدن انتظار. (ناظم الاطباء) : امید بسته برآمد ولی چه فایده زآنک امید نیست که عمر گذشته بازآید. سعدی (از آنندراج ).ز دست تهی برنیاید امیدبزر بر کنی چشم دیو سفید.؟