کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امید داشتن
لغتنامه دهخدا
امید داشتن . [ اُ/اُم ْ می ت َ ] (مص مرکب ) امیدوار بودن . امل . (فرهنگ فارسی معین ). ترجیه . (تاج المصادر بیهقی ). امید داشتن بر چیزی و یا در چیزی ؛ چشم داشتن و بر آن چیز نگران بودن . (ناظم الاطباء). تأمیل . بیوسیدن . رجاء. ارتجاء. ترجی . (یادداشت ...
-
بزرگ امید
لغتنامه دهخدا
بزرگ امید. [ ب ُ زُ اُ / اُم ْ می ] (اِ مرکب ) امید بزرگ . بزرگ آرزو : بتا تا مرگ جان تو ببرده ست بزرگ امید من با تو بمرده ست . (ویس و رامین ).که ای از تو بزرگ ، امید مردان مرا از خود بزرگ امید گردان .نظامی .
-
بزرگ امید
لغتنامه دهخدا
بزرگ امید. [ ب ُ زُ اُم ْ می ] (اِخ ) کیابزرگ امید. رجوع به کیابزرگ امید و بزرگ امید رودباری شود.
-
بزرگ امید
لغتنامه دهخدا
بزرگ امید. [ ب ُ زُ اُم ْ می ] (اِخ ) نام حکیمی است که استاد و پرورنده ٔ پرویزبن انوشیروان بود. (برهان ). بروایت نظامی گنجوی معلم و مؤدب خسروپرویز بود. (فرهنگ فارسی معین ) : بزرگ امید پیش پیل سرمست بساعت سنجی اصطرلاب در دست . نظامی .بزرگ امید خردامی...
-
چشم امید
لغتنامه دهخدا
چشم امید. [ چ َ / چ ِ م ِ اُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امید و انتظار و آرزوی بسیار.
-
حسن امید
لغتنامه دهخدا
حسن امید. [ ح َ س َ ن ِ اُ ] (اِخ ) او راست : «تاریخ ایران » چ 1347 هَ . ق . (ذریعه ج 1 ص 238).
-
بی امید
دیکشنری فارسی به عربی
مستميت
-
نا امید
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
روز امید و بیم
لغتنامه دهخدا
روز امید و بیم . [ زِ اُ / اُم ْ می دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز محشر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کنایه از روز قیامت است . (برهان قاطع) (انجمن آرا) : شنیدم که در روز امید و بیم بدان را به نیکان ببخشد کریم .سعدی (از آنندراج ).
-
امید در جان شکستن
لغتنامه دهخدا
امید درجان شکستن . [ اُ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بند کردن امید در جان . (آنندراج ) : چه بد کردم که پیمانم شکستی امید وصل در جانم شکستی ؟مجیرالدین بیلقانی (از آنندراج ).
-
امید را پی کردن
لغتنامه دهخدا
امید را پی کردن . [ اُ پ َ/پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناامید گردانیدن . (از هفت قلزم ) (از مؤید الفضلاء). مأیوس ساختن . (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
امید را پی بریدن
لغتنامه دهخدا
امید راپی بریدن . [ اُ پ َ/پ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نومید گردانیدن . (مؤید الفضلاء). مأیوس کردن . (ناظم الاطباء). مأیوس ساختن . (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
امید کوته شدن
لغتنامه دهخدا
امید کوته شدن . [ اُ ت َه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بناامیدی گراییدن : چندانکه موی بیش ز پیری شود سپیدکوته شود امید چو شمع سحر مرا.صائب (از آنندراج ).
-
امید و بیم
لغتنامه دهخدا
امید و بیم . [ اُ / اُم ْ می دُ ] (اِ مرکب ) وعده و وعید. آرزو و امید داشتن (بخاطر پاداش یافتن ) و ترس داشتن (بخاطر پادافره یافتن ) : دل دشمنان گشته از وی دونیم دل دوستان پر ز امّید و بیم . فردوسی .ازپی تست اینهمه امّید و بیم هم تو ببخشای و ببخش ای ک...
-
امید بر دل نشستن
لغتنامه دهخدا
امید بر دل نشستن . [ اُ/اُم ْ می ب َ دِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) امیدوار شدن : امید دوا بر دل عاشق ننشیندجایی که شفا خسته و بیمار حکیم است .علی خراسانی (از آنندراج ).