کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امپرسیونیسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
امپرسیونیسم
/'amp[e]resiyonism 'amper-siyonism/
معنی
مکتب و سبکی در هنر که در آن هنرمند بنا به احساس لحظهای خود موضوع یا تصویر را خلق میکند و هرگونه احساس و تٲثیری را به همان حالت که روی داده است، ادا میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
impressionism
-
جستوجوی دقیق
-
امپرسیونیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: impressionnisme] (هنر) 'amp[e]resiyonism 'amper-siyonism مکتب و سبکی در هنر که در آن هنرمند بنا به احساس لحظهای خود موضوع یا تصویر را خلق میکند و هرگونه احساس و تٲثیری را به همان حالت که روی داده است، ادا میکند.
-
امپرسیونیسم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ فر. ] ( اِ.) برگرفته از واژة فرانسوی امپرسیون به معنای احساس و تأثر. نام مکتبی ادبی و هنری در قرن 19 که هدف پیروانش رهایی از قواعد دست و پاگیر کلاسیسم و بیان تأثیر کلی و گذرای یک صحنه یا موضوع بوده است بدون پرداختن به جزییات .
-
جستوجو در متن
-
Impressionism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امپرسیونیسم، سبک هنری امپرسیونیسم، مکتب تجسم
-
امپرسیونیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: impressionniste] 'ampersiyonist, 'ampersiy-onist هنرمندی که به سبک امپرسیونیسم کار کند.
-
امپرسیونیست
فرهنگ فارسی معین
(اَ پِ) [ فر. ] (ص .) پیرو مکتب امپرسیونیسم .
-
synthetism
ترکیبگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] شیوهای که در آن فضاهای تصویری را با استفاده از رنگهای تخت و درخشان میآفرینند؛ این شیوه را امیل برنار و گوگن و گروه نقاشان پونتآون بین سالهای 1886 تا 1890 در ابتدا برای تمیز میان امپرسیونیسم (imperssionism) پُستامپرسیونیسم (posti...
-
کوبیسم
لغتنامه دهخدا
کوبیسم . (فرانسوی ، اِ) این کلمه از کوب فرانسه به معنی مکعب مشتق است . آقای دکتر معین آرد: مکتب نقاشی است که در آن نقاش اشیاء را به شکلهای هندسی نشان می دهد. در این مکتب نقاش می خواهد قسمتهای نامرئی و جهات مختلف و عناصر اساسی اشیاء و مناظر را بر روی ...
-
رئالیسم
لغتنامه دهخدا
رئالیسم . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) رآلیسم . حقیقت گرایی . واقعیت گرایی . واقعبینی . حقیقت پرستی . واقعگرایی . عمل رآلیست . || کشش و میل باطنی تعدادی از نویسندگان و هنرمندان به نشان دادن طبیعت است همانگونه که هست (= من حیث هی هی ) بی آنکه خصوصیات نفسانی ...