کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امنیتشکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
security risk
امنیتشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که وجودش تهدیدی برای امنیت تلقی میشود
-
واژههای مشابه
-
امنیت
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، امن، ایمنی، صلح ≠ بلوا، ناامنی
-
امنیت
فرهنگ واژههای سره
ب یبیمی، بی هراسی، زنهار، زنهاردار
-
امنیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امنیَّة] 'amniy[y]at ۱. در امان بودن؛ ایمنی.۲. آرامش و آسودگی.
-
امنیت
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) در امان بودن .
-
امنیت
فرهنگ فارسی معین
(اُ یَّ) [ ع . امنیة ] ( اِ.) نک اُمنِیّه .
-
امنیت
لغتنامه دهخدا
امنیت . [ اَ نی ی َ ] (از ع ، حامص ) بی خوفی و امن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بی بیمی . (فرهنگ فارسی معین ). ایمنی . (مؤید الفضلاء). || (اِ) جای امن . (آنندراج ). || (مص ) ایمن شدن . (ترجمان مهذب عادل بن علی ) (فرهنگ فارسی معین ). در امان بودن . (...
-
امنیت
لغتنامه دهخدا
امنیت . [ اُ نی ی َ ] (ع اِ) آرزو. (منتهی الارب ) (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ) (مؤیدالفضلاء). آرزو و امید. (غیاث اللغات ). آرزو و مراد.(آنندراج ) (از مؤید الفضلاء). آرزو و خواهش . (ناظم الاطباء). آرزو. خواهش . امید. (فرهنگ فارسی معین ). خواهش...
-
امنیت
دیکشنری فارسی به عربی
امن , سلامة
-
شکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چروک، چین، کرس ۲. پیچوخم، تاب، شکنج، فر، ماز
-
شکن
لغتنامه دهخدا
شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ) چین و شکنج و تا. (از ناظم الاطباء). به معنی چین و شکنج هم هست ، همچو: شکن زلف ،شکن اندام و شکن جامه ؛ یعنی چین زلف و چین اندام و جامه . (برهان ). چین که بر روی و جامه افتد. (انجمن آرا). چین را گویند مانند شکن زلف و شکن جامه . (...
-
شکن
لغتنامه دهخدا
شکن . [ ش ِ ک ِ /ش َ ] (اِخ ) نام ولایتی . (ناظم الاطباء) (از برهان ).
-
roulade
شکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعهای از اصوات که گردش نغمهها در آنها تزیینی است و بهصورت آزاد اجرا میشود
-
شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِ.) 1 - تای و چین و چروک . 2 - پیچ و خم زلف . 3 - شکست در جنگ .