کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
املود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
املود
لغتنامه دهخدا
املود. [اُ ] (ع ص ) املد. (منتهی الارب ). مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند رجل املود و امراءة املود. (از ناظم الاطباء). نیز در مؤنث املودة گویند. (منتهی الارب ). رجوع به املد شود.
-
جستوجو در متن
-
املودة
لغتنامه دهخدا
املودة. [ اُ دَ ] (ع ص ) مؤنث املود، گویند: امراءة املودة. (از ناظم الاطباء). و رجوع به املد و املود شود.
-
املودانیة
لغتنامه دهخدا
املودانیة. [ اُ ی َ ] (ع ص ) زن نرم و نازک . (ناظم الاطباء). ملدانیة نیز به همین معنی است . (از منتهی الارب ). و رجوع به املد و املود و املودة و ملدانیة شود.
-
املد
لغتنامه دهخدا
املد. [ اَ ل َ / اُ ل ُ ] (ع ص ) نرم و نازک از شاخ و مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نرم و نازک از مردم و از شاخه ٔ درخت و از نیزه . (ناظم الاطباء). ج ، مُلْد. مؤنث آن ملداء. (از اقرب الموارد). اُمْلُدان و اُمْلُدانی ّ و اُمْلود ...