کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
املاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
املاک
/'amlāk/
معنی
۱. [جمعِ مِلک] = مِلک۱
۲. [جمعِ مَلِک] [قدیمی] = مَلِک
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باغ، زمین، ضیاع، عقار، علاقه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
املاک
واژگان مترادف و متضاد
باغ، زمین، ضیاع، عقار، علاقه
-
املاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'amlāk ۱. [جمعِ مِلک] = مِلک۱۲. [جمعِ مَلِک] [قدیمی] = مَلِک
-
املاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'emlāk پادشاه کردن؛ ملک گردانیدن.
-
املاک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - جِ ملک ؛ دارایی . 2 - جِ مَلِک ؛ شاهان .
-
املاک
لغتنامه دهخدا
املاک . [ ] (اِخ ) دهی است از بلوک جره ٔ فارس در دوفرسنگی شمال اشفایقان . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
املاک
لغتنامه دهخدا
املاک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَلْک و مَلِک . (از اقرب الموارد). پادشاهان . (آنندراج ). || ج ِ مَلَک . (از اقرب الموارد). فرشتگان . (آنندراج ) : چون تو قوت داده ای املاک راکه بدرّانند این افلاک را. مولوی (مثنوی ).خاک آدم چونکه شد چالاک حق پیش خاکش سر نهد...
-
املاک
لغتنامه دهخدا
املاک . [ اِ ] (ع مص ) مُلک گردانیدن چیزی کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مالک چیزی گردانیدن . (غیاث اللغات ). || پادشاه کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پادشاه کردن . (تاج المصادربیهقی ). || خمیر سخت...
-
واژههای مشابه
-
ثبت املاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ اَ)(اِمر.)ثبت کردن مشخصات ملک ها و آن بر دو قسم است : ؛~ عادی ، ثبت ملکی که به موجب درخواست مالک در نقطه ای از کشور که ثبت املاک اجباری است ، به عمل آید. ؛ ~ عمومی ثبت ملکی که به موجب اظهارنامة ادارة ثبت و دعوت از مالک در نقطه ای از کشور که ث...
-
جستوجو در متن
-
estatesmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک
-
habiture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک
-
immov
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک
-
first estate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک اول
-
exarchies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
املاک