کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امغار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امغار
لغتنامه دهخدا
امغار. [ اِ ] (ع مص ) بیرون آوردن خون و جز آن . || درگذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درگذرانیدن تیر را از نشانه . امراق . (از اقرب الموارد). || سرخ گردیدن شیر و بیرون آمدن شیر با خون از پستان گوسفند از علتی . (از منتهی الارب ) (ن...
-
واژههای همآوا
-
ام قار
لغتنامه دهخدا
ام قار. [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع).
-
امقار
لغتنامه دهخدا
امقار. [ اِ ] (ع مص ) بسرکه پاکیزه کردن ماهی نمک زده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ماهی شور را در سرکه کردن . (مصادر زوزنی ). || بدمزه گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تلخ شد...
-
جستوجو در متن
-
ممغار
لغتنامه دهخدا
ممغار. [ م ِ ] (ع ص ) گوسفند و میش که بیرون آمدن شیر خون آمیز عادتشان باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). ناقه ای که به امغار (= سرخ شدن شیر از خون ) مبتلا باشد. (از اقرب الموارد). || خرمابن سرخ بار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آن...
-
درگذرانیدن
لغتنامه دهخدا
درگذرانیدن . [ دَ گ ُ ذَ دَ ] (مص مرکب ) درگذراندن . داشتن که بگذرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). اطاشة. افاقة. (تاج المصادر بیهقی ). امضاء. امغار. (منتهی الارب ). فصد. تعدیة. (دهار): ازهاق ؛ درگذرانیدن تیر از نشانه . اعتاق ؛ درگذرانیدن اسب را در دوانیدن ....
-
ابن تومرت
لغتنامه دهخدا
ابن تومرت . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن تومرت ، منعوت به مهدی هرغی . ابن خلدون او را امغار مینامد که در زبان بربری بمعنای رئیس است . مولد او بین 470 و 480 هَ .ق . در قریه ای از کوه سوس الأقصی از بلاد مغرب است .در جوانی بمشرق مسافرت...