کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امضاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امضاض
لغتنامه دهخدا
امضاض . [ اِ ] (ع مص ) سوختن دل را اندوه چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوزانیدن عشق و اندوه یا خشم کسی را. (آنندراج ). سوخته کردن اندوه یا عشق یا خشم کسی را. (مصادر زوزنی ).سوزانیدن . (از اقرب الموارد). || اندوهمند کردن . (منتهی الارب ). || س...
-
واژههای همآوا
-
امظاظ
لغتنامه دهخدا
امظاظ. [ اِ ] (ع مص ) پوست باز کردن از درخت تر تا خشک گردد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: امظظت العود الرطب ؛ پوست باز کردم از آن تا خشک گردد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نکوهیدن . (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
خراشیدن
لغتنامه دهخدا
خراشیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) خاریدن . (ناظم الاطباء). شخودن . (یادداشت بخط مؤلف ). || ریش کردن . مجروح ساختن . (ناظم الاطباء). نوک ناخنها کشیدن با کمی شدت بر تن تا پوست آن رود. (یادداشت بخط مؤلف ). خدش . (زوزنی ). کَدش . خَلب . (منتهی الارب ) : نبردش...