کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امصال
لغتنامه دهخدا
امصال . [اِ ] (ع مص ) مال تباه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تباه کردن و بنابایست خرج کردن مال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تباه کردن مال و خرج کردن آن در چیزی که سود ندارد. (از اقرب الموارد). || بچه افکندن زن که هنوز مضغه باشد. (منته...
-
واژههای همآوا
-
امثال
فرهنگ واژههای سره
همانند
-
امثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِثل] 'amsāl ۱. = مِثل۲. [جمعِ مَثَل] = مَثَل۳. داستان.
-
امسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'emsāl ۱. سالی که در آن هستیم؛ سال جاری.۲. (قید) در سالی که در آن هستیم؛ در سال جاری.
-
امثال
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ مِثل ؛ مانندها، شبیه ها. ؛~ذلک مانندهای آن .
-
امسال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) (ق مر.) سالی که در آن هستیم ، همین سال .
-
امسال
لغتنامه دهخدا
امسال . [ اِ ] (اِمرکب ، ق مرکب ) این سال یعنی سالی که در آن هستیم . (ناظم الاطباء). سال حاضر. هذه السنه . سنه ٔ جاری . سال جاری . العام : تا پدیدآمدت امسال خط غالیه بوی غالیه تیره شد و زاهری و عنبر خوار. عماره .تقویم بفرتان [ شاید بفرغانه ] چنان خوا...
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اَ ] (اِخ ) زمینهای چندی شبیه بهم و کوهستانی در نزدیکی بصره . (ازمراصد الاطلاع ) (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مِثل . مثلها و مانندها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). همانندان . (فرهنگ فارسی معین ) : تا ثناگوی تو گشتم ز ثنای تو بفخرهر زمان سر بفرازم بمیان امثال . فرخی .زیبد که ...
-
امثال
لغتنامه دهخدا
امثال . [ اِ ] (ع مص ) قصاص کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (معجم البلدان ). || مثله کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گوش وبینی کشته را بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
أَمْثَالَ
فرهنگ واژگان قرآن
مَثلها
-
امسال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: emsâl طاری: emsâl طامه ای: amsâl طرقی: amsâl کشه ای: amsâl نطنزی: emsâl
-
اَمسال
لهجه و گویش بختیاری
amsâl اِمسال.