کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امشق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امشق
لغتنامه دهخدا
امشق . [ اَ ش َ ] (ع اِ) پوست پاره پاره شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مُشق . (از ناظم الاطباء). || (ص ) آنکه هر دو شکم رانش بهم برخورد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مُشق : مؤنث ، مشقاء. (از اقرب ا...
-
جستوجو در متن
-
مشق
لغتنامه دهخدا
مشق . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ امشق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به امشق شود.
-
مشقاء
لغتنامه دهخدا
مشقاء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث اَمْشَق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مؤنث امشق ، زنی که هر دو شکم رانش به هم خورده باشد. ج ، مُشق . (ناظم الاطباء).
-
پوست
لغتنامه دهخدا
پوست . (اِ) غشائی که بر روی تن آدمی و دیگر حیوان گسترده است و آن دو باشد بر هم افتاده که رویین را بشره و زیرین را دِرم گویند. جلد. جلد ناپیراسته حیوان چون گوسفند و مانند آن . مقابل گوشت . مسک . چرم . جلدة.عرض . ملمس . (منتهی الارب ). صلة. (دهار) : چا...