کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امشاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امشاط
لغتنامه دهخدا
امشاط. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ مُشط و مَشط و مِشط و مَشِط و مُشُط. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و همچنین ج ِ مُشُطّ. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). شانه ها. رجوع به مُشط شود.
-
جستوجو در متن
-
مشط
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ یا مُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) آلتی که با آن موها را مرتب کنند، شانه . ج . امشاط ، مشاط . 2 - خرک (موسیقی ).
-
امشاطی
لغتنامه دهخدا
امشاطی . [ اَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به اَمشاط (شانه ها) و فروش آن . (از انساب سمعانی ).
-
مشاط
لغتنامه دهخدا
مشاط. [ م ِ ] (ع اِ) امشاط. ج ِ مشط (مثلثة). شانه ها. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به مشط شود.
-
مشط
لغتنامه دهخدا
مشط. [م ُ ] (ع اِ) شانه که آن را در موی و غیره کشند. (غیاث ). شانه . (مهذب الاسماء)(دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شانه و آنچه بدان مویها را بیارایند. ج . امشاط، مشاط. (ناظم الاطباء).
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ل َ ] (اِخ ) ابن معبد الایادی . صاحب اغانی وی را لقیطبن معمر ذکر کرده . وی شاعری است جاهلی و به قصیدتی که در آن قوم خود را از غرور ایرانیان بیم داده است شناخته شود. رجوع به البیان و التبیین ج 1 ص 50 و حاشیه ٔ 51 و 60 شود. صاحب عقد الفرید گوید:...