کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امزجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امزجة
لغتنامه دهخدا
امزجة. [ اَ زِ ج َ ] (ع اِ) ج ِ مزاج . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).آمیزشها. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). خلطها. (آنندراج ). || سرشتها. (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
امزجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امزِجَة، جمعِ مِزاج] [قدیمی] 'amza(e)je = مزاج
-
امزجه
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ جِ) [ ع . امزجة ] (اِ.)جِ مزاج ؛ طبیعت ها، سرشت ها.
-
امزجه ٔ اربعه
لغتنامه دهخدا
امزجه ٔ اربعه . [ اَ زَ / زِ ج َ / ج ِ ی ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بقراط و جالینوس منش را تابع مزاج قرار داده و غلبه ٔ یکی از اخلاط (که بزعم آنان از چهارخلط تجاوز نمیکرد) را بر سه خلط دیگر باعث اختلاف امزجه می دانسته اند و از اینرو...
-
جستوجو در متن
-
حاررطب
لغتنامه دهخدا
حاررطب . [ رْ رِ رَ ] (ع ص مرکب ) گرم و تر، یکی از امزجه ٔ نه گانه در طب .
-
حار یابس
لغتنامه دهخدا
حار یابس . [ حارْ رُ ب ِ ] (ع ص مرکب ) گرم و خشک . یکی از امزجه ٔ نه گانه ٔ طب قدیم .
-
چار سرشت
لغتنامه دهخدا
چار سرشت . [ س ِ رِ ] (اِ مرکب ) چارطبع. طبایع اربعه . امزجه ٔاربعه . حرارت و برودت و رطوبت و یبوست : نقش این هفت لوح چار سرشت ز ابتدا جز یکی قلم ننبشت .نظامی .
-
امور طبیعیه
لغتنامه دهخدا
امورطبیعیه . [ اُ رِ طَ عی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح طب قدیم ، عبارت از مقدمات یا مبادیی است که هستی و قوام وجود آدمی بر آنها نهاده شده است چنانکه اگر یکی از مقدمات نیست گردد هستی آدمی را نیز باید معدوم و کأن لم یکن پنداشت و آن مقد...
-
خبزالخشکار
لغتنامه دهخدا
خبزالخشکار. [ خ ُ ب ُ زُل ْ خ ُ ] (ع اِ مرکب )نانی است که گندم را نشسته و سبوس نگرفته ترتیب دهند و مضعف بدن و مورث بواسیر و جرب و مصلحش شیرینیها و روغنها و شیر تازه است . حکیم مؤمن آرد: نانی است که گندم را ناشسته و سبوس نگرفته ترتیب دهند سریعالانحدا...
-
گوارش خوزی
لغتنامه دهخدا
گوارش خوزی . [ گ ُ رِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جهت اسهال مزمن و تقویت معده و جگر و رفع رطوبات معده و امعاء نافع و موافق امزجه ٔ اطفال و زلق الامعاءبه غایت مفید است ، از تراکیب محمدبن زکریا است . دانه ٔ انگور که از سرکه استخراج کرده باشند و بو دا...
-
چارطبع
لغتنامه دهخدا
چارطبع. [ طَ ] (اِ مرکب ) طبایع اربعه . امزجه ٔ اربعه . حرارت و برودت و رطوبت و یبوست . گرمی و سردی و خشکی و تری : گفتم که مرمرا گهر جسم باز گوی گفتا که چارطبع بود جسم را گهر. ناصرخسرو.رنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی زچارطبع بگشای . نظامی .مزاجت تر و ...
-
رساطون
لغتنامه دهخدا
رساطون . [ رَ ] (معرب ، اِ) شرابی است که مردم شام از خمر و عسل درست کنند و ازهری گفته که لغت رومی است و عربی نیست . (از المعرب جوالیقی ص 157) (ناظم الاطباء). می ، لغت رومی است مستعمل عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شرابی است مردم شام را که از می و ا...
-
حار
لغتنامه دهخدا
حار. [ حارر ] (ع ص ) نعت فاعلی از حرّ. گرم . (دهّار). مقابل بارد، سرد. مولوی آن را در مقابل برد آورده است : خصم و یار و نور و نار و فخر و عارتخت و دار و برد و حارو ورد و خار.|| یکی از امزجه ٔ نه گانه ٔ قدماء اطباء. و آن بر دو گونه است : حار بالفعل ، ...