کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امرط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امرط
لغتنامه دهخدا
امرط. [ اَ رَ ] (ع ص ) سبک اندام . || سبک ابرو. || سبک ریش . || سبک چشم از جریان آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، مُرط، مِرطَة. (ناظم الاطباء). || گرگ برکنده موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دزد. (منتهی الارب ) (آن...
-
واژههای همآوا
-
أُمِرْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
امر شدم
-
أُمِرْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
امر شدي
-
عمرط
لغتنامه دهخدا
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (اِخ ) (بنی ...) نام بطنی است از کندة از قحطانیة، منسوب به عمرطبن غنم . (از معجم قبائل العرب از تاج العروس ).
-
عمرط
لغتنامه دهخدا
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (اِخ ) (بنی ...) نام بطنی است بزرگ از لخم بن عدی ، از زیدبن کهلان ، از قحطانیة. (از معجم قبائل العرب از الاشتقاق ابن درید).
-
عمرط
لغتنامه دهخدا
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (ع ص ) مرد جوان سبک . || دلیر و سخت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) بلا. (منتهی الارب ). بلا و داهیه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
عمرط
لغتنامه دهخدا
عمرط. [ ع ِ رِ / ع ُ رُ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ). مرد دراز. (از اقرب الموارد).
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت افعی . از راویان حدیث بود و از ام سلمة روایت کرد. و عمار ذهبی از او روایت کرده است . (از تاج العروس ).
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت حارث خزاعیة. از راویان حدیث از پیغمبر اسلام (ص ). و برادرزاده اش محمدبن حارث از او روایت کرده است . رجوع به الاستیعاب و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت حزم انصاریة. از راویان حدیث ازپیغمبر اکرم (ص ). و جابربن عبداﷲ از وی روایت کرده است . رجوع به الاستیعاب ، الاصابة و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت رواحة. از شعرای عرب بود. و او را با نعمان بن بشیر انصاری حکایتی است که در عهد یزیدبن معاویة روی داده است . رجوع به الاغانی ، الاستیعاب و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت زیدبن عبیده ٔ کلابیة. از همسران مطلقه ٔ پیغمبر اکرم (ص ) بود. رجوع به سیره ٔ ابن هشام ، الاصابة و اعلام النساء و العقد الفرید شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت صامت . از زنان فاضل و سخنور عهد خویش بود. و او را با حسان بن ثابت حکایتی است که در اغانی آمده است . رجوع به الاغانی و اعلام النساء شود.
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت طبیخ . از راویان حدیث از علی بن ابی طالب (ع ) بوده است . رجوع به طبقات ابن سعد و اعلام النساء شود.