کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امدن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مقر آمدن
واژگان مترادف و متضاد
اعتراف کردن، اقرار کردن، معترف شدن ≠ انکار کردن
-
بالا آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآمدن، صعود کردن ۲. افزوده شدن، زیاد شدن (سطحآب) ۳. متورم شدن، ورم کردن، آماس کردن ۴. باد کردن، برجسته شدن
-
برون آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارجشدن ≠ داخل شدن ۲. دمیدن، روییدن، سرزدن، سبز شدن
-
بیرون آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارجشدن، خارج گشتن، ظاهر شدن ۲. روییدن، سرزدن ≠ خشکیدن ۳. خروج کردن، شورش کردن، شوریدن ۴. سرکشی کردن
-
بند آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهبندانشدن ۲. بسته شدن، سد شدن، مسدود شدن ≠ باز شدن ۳. باز ایستادن، قطع شدن، متوقفشدن، موقوف شدن ۴. از کار افتادن، از حرکتبازماندن، بیحرکت شدن
-
نغز آمدن
لغتنامه دهخدا
نغز آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) شایسته افتادن . مناسب و مطلوب و بجا واقع شدن : نغز می آید بر او کن یا مکن امر و نهی ماجراها در سخن . مولوی .چه نغز آمد این یک سخن ز آن دو تن که بودند سرگشته از دست زن . سعدی .چه نغز آمد این نکته در سندبادکه عشق آت...
-
نکو آمدن
لغتنامه دهخدا
نکو آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مطبوع و پسندیده بودن . نیک افتادن . شایسته و درخور بودن : این نکو ناید ار ز من پرسی خوک بر تخت و خرس بر کرسی .سنائی .
-
فائق آمدن
فرهنگ واژههای سره
پیروز شدن
-
زوال آمدن
لغتنامه دهخدا
زوال آمدن . [ زَ م َ دَ ] (مص مرکب ) از بین رفتن : گفت ای پسر شکر حق بجاآور، ناسپاسی مکن تا زوال نیاید. (قصص الانبیاء ص 157). فی الجمله دولت مجموع بر او زوال آمد. (گلستان ).که بر تخت و ملکش نیامد زوال .(بوستان ).
-
سبک آمدن
لغتنامه دهخدا
سبک آمدن . [ س َ ب ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زود آمدن . با سرعت آمدن : انتظار نان ندارد مرد سیرکه سبک آید وظیفه یا که دیر.مولوی .
-
ستم آمدن
لغتنامه دهخدا
ستم آمدن . [ س ِ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بر کسی ستم رفتن . آسیب رسیدن : بروزگار امیر عادل سبکتکین رضی اﷲ عنه هم چنین تضریبها ساخته بودند تا بازیافت و بر زبان وی رفت که از ما بر محمود ستم آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 215).
-
طمع آمدن
لغتنامه دهخدا
طمع آمدن . [ طَ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) طمع کردن . طمع بستن . آزمند گردیدن : امیر را بر وی طمع آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364).
-
فاخور آمدن
لغتنامه دهخدا
فاخور آمدن . [ خوَرْ / خُرْ م َ دَ ] (مص مرکب ) لایق آمدن .
-
وارد آمدن
لغتنامه دهخدا
وارد آمدن . [ رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . وارد شدن .- وارد آمدن ضربه بر چیزی ؛ زده شدن ضربه بر آن .
-
واهم آمدن
لغتنامه دهخدا
واهم آمدن . [ هََم َ دَ ] (مص مرکب ) تقبض . (زوزنی ). فراهم آمدن . جمع شدن . (ناظم الاطباء). || انزوا. (تاج المصادر بیهقی ). || غارت شدن . (ناظم الاطباء).