کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتناع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
امتناع
/'emtenā'/
معنی
بازایستادن؛ خودداری کردن؛ خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی
برابر فارسی
خودداری، پرهیز
فعل
بن گذشته: امتناع داشت
بن حال: امتناع دار
دیکشنری
abstention, disagreement, rebuff, refusal, repulse
-
جستوجوی دقیق
-
امتناع
واژگان مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی
-
امتناع
فرهنگ واژههای سره
خودداری، پرهیز
-
امتناع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenā' بازایستادن؛ خودداری کردن؛ خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.
-
امتناع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرهیز کردن ، سر باز زدن . 2 - (اِمص .) خودداری .
-
امتناع
لغتنامه دهخدا
امتناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) بازایستادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واایستادن . (مقدمه ٔ لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی . (ناظم الاطباء). سر باززدن . (فرهنگ فارسی معین ). ممانعت . (ناظم الاطباء). خودداری . (ف...
-
امتناع
دیکشنری عربی به فارسی
خودداري , پرهيز , خودداري از دادن راي , رياضت , پرهيز از استعمال مشروبات الکلي
-
امتناع
دیکشنری فارسی به عربی
رفض
-
واژههای مشابه
-
refusal skill
مهارت امتناع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از مهارتهای کلامی و غیرکلامی که فرد را قادر میسازد تا در برابر پیشنهاد مصرف مواد مقاومت کند
-
امتناع کردن
فرهنگ واژههای سره
خودداری کردن
-
امتناع کردن
لغتنامه دهخدا
امتناع کردن . [ اِ ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) سرباز زدن . باز ایستادن : و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد،گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان...
-
امتناع نمودن
لغتنامه دهخدا
امتناع نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نافرمانی نشان دادن . ممانعت کردن . نپذیرفتن : طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود... خلاص از رنج آن صورت نبندد مگر... (کلیله و دمنه ). رجوع به امتناع و امتناع کردن شود.
-
امتناع ورزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
عائق
-
امتناع ورزید
دیکشنری فارسی به عربی
أحْجَمَ
-
امتناع كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استنكف