کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتقاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امتقاع
لغتنامه دهخدا
امتقاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) همه ٔ شیر پستان مکیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مکیدن کره همه ٔ شیر پستان را. (از اقرب الموارد). || گونه ای روی برگشتن از ترس یا از اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تغییررنگ از ترس یا ...
-
جستوجو در متن
-
ممتقع
لغتنامه دهخدا
ممتقع. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) همه ٔ شیر پستان مکنده . (از منتهی الارب ). || گونه برگشته . (ناظم الاطباء). گونه ٔ روی برگشته از ترس یا اندوه . (از منتهی الارب ). رجوع به امتقاع شود.
-
انتقاع
لغتنامه دهخدا
انتقاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگردیدن گونه ٔکسی : اُنتقع لونه (مجهولاً). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تغییر یافتن رنگ چهره از ترس یا از اندوه ، لغتی است در امتقاع . (از اقرب الموارد). برگردیدن گونه . (آنندراج ). و رجوع به امتقاع شود. || شتر کش...
-
بگشتن
لغتنامه دهخدا
بگشتن . [ ب ِ گ َ ت َ ] (مص ) تغییر کردن . دیگرگون شدن . امتقاع ؛ بگشتن رنگ روی . بگشتن رنگ ، مزه ، طعم ، بوی ، خوی ، سرکه و جزآن ، تغییر کردن : از خشم گونه ٔ او بگشت : گلگون رخت چو شست بهار از وی بگذشت گل بگشت ز گلگونی . ناصرخسرو (تعلیقات دیوان ص 67...