کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
امتعه
/'amta(e)'e/
معنی
= متاع
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
امتعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امتعَة، جمعِ متاع] 'amta(e)'e = متاع
-
امتعه
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ عَ) [ ع . امتعة ] ( اِ.) جِ متاع ؛ کالاها.
-
امتعه
لغتنامه دهخدا
امتعه . [ اَ ت ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ متاع .کالاها و متاعها. (ناظم الاطباء) : یاقوت و مرجان و جامه و همه عروض از اقمشه و امتعه نیست الا زکوة تجارت . (تاریخ قم ). || سودها. (از منتهی الارب ). || چیزهایی که نیازمندیها را سودمند باشد. (از منتهی الارب ). و ر...
-
واژههای مشابه
-
أُمَتِّعُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
برخوردارش مي کنم
-
امتعة
لغتنامه دهخدا
امتعة. [ اَ ت ِ ع َ ] (ع اِ) رجوع به امتعه شود.
-
امتعة
دیکشنری عربی به فارسی
توشه , بنه سفر , جامه دان , اثاثه
-
واژههای همآوا
-
أُمَتِّعُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
برخوردارش مي کنم
-
امتاح
لغتنامه دهخدا
امتاح . [ اِ ] (ع مص ) دم بزمین فرو بردن ملخ برای تخم نهادن . (از شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از قطر المحیط). دم بزمین سپوختن ملخ جهت خایه نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بلند و طولانی شدن روز. (از لسان العرب ).
-
جستوجو در متن
-
توشه
دیکشنری فارسی به عربی
امتعة , زي
-
جامه دان
دیکشنری فارسی به عربی
امتعة , حقيبة
-
اثاثه
دیکشنری فارسی به عربی
اثاث , امتعة
-
بنه سفر
دیکشنری فارسی به عربی
امتعة , زي , عدة