کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتخاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امتخاط
لغتنامه دهخدا
امتخاط. [اِ ت ِ ] (ع مص ) بینی پاک کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بینی افشانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از دست ربودن و بیرون کشیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ربودن چ...
-
جستوجو در متن
-
بینی افشاندن
لغتنامه دهخدا
بینی افشاندن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) بینی فشاندن . بینی گرفتن . بینی پاک کردن . تمخط. فین کردن . (منتهی الارب ). امتخاط. انخاط و نخط. (منتهی الارب ).
-
بینی پاک کردن
لغتنامه دهخدا
بینی پاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بینی افشاندن . بینی گرفتن . آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن . امتخاط. تمخط. مخط. (تاج المصادر بیهقی ).- امثال :بینی پاک کن پس حدیث ما کن . (از اسرارالتوحید).
-
ممتخط
لغتنامه دهخدا
ممتخط. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بینی افشاننده . (آنندراج ). آنکه بینی می افشاند. || شمشیر برکشنده . آنکه شمشیر برمی کشد. (ناظم الاطباء). || از دست رباینده . (آنندراج ). بیرون کننده ٔ چیزی . (آنندراج ). بیرون کشنده چیزی را. (از منتهی الارب ). آنکه چیزی ...
-
شمشیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
شمشیر کشیدن . [ ش ِ / ش َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آهیختن و شمشیر از غلاف برآوردن . (ناظم الاطباء). امتخاط. (منتهی الارب ): سل سیف ؛ بیرون آوردن شمشیر ازنیام حمله و جنگ را. حمله کردن با شمشیر. (یادداشت مؤلف ). آختن تیغ. تیغ از نیام برآوردن : عکس خو...
-
از دست
لغتنامه دهخدا
از دست . [ اَ دَ ت ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (حرف اضافه + اسم ) از طرف ِ. از جانب . از قبل : شهریار از دست تو بسیار هست هیچ گلخن تاب را این کار هست . عطار. || (اِ مرکب ) از عهده ٔ: این کار از دست ... برنمی آید.- از دست برآمدن و برنیامدن کاری ؛ از عهده...
-
پاک کردن
لغتنامه دهخدا
پاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . ستردن . زدودن . ستردن فضول . طمس . با دست یا با زبان یارکو یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلمه ای را از نامه و مانند آن : ای طرفه ٔ خوبان من ای شهره ٔ ری لب را بسردزک بکن پاک از می . ...
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش ِ / ش َ ] (اِ) سیف . سلاحی آهنین و برنده که تیغه ٔ آن دراز و منحنی و داری یک دمه است . تیغ. (ناظم الاطباء). وجه تسمیه ٔ آن شم شیر است که دم شیر و ناخن شیر است چه شم بمعنی دم و ناخن هر دو آمده است . (از غیاث ) (برهان ). صاحب آنندراج گوید: م...