کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتحان کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
examiners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امتحان کنندگان، امتحان کننده، ازمونگر
-
examiner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرس، امتحان کننده، ازمونگر
-
ممتحن
دیکشنری عربی به فارسی
ازمونگر , ممتحن , امتحان کننده
-
آزما
فرهنگ نامها
(تلفظ: āz(e)mā) آزماینده ، امتحان کننده ، بیازما ، آزمایش کن .
-
ممتحن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) امتحان کننده ، آزماینده .
-
متبالی
لغتنامه دهخدا
متبالی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) آزماینده . (آنندراج ). آزماینده و امتحان کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبالی شود.
-
مجرس
لغتنامه دهخدا
مجرس . [ م ُ ج َرْ رِ ] (ع ص ) آزماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آزماینده و امتحان کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گوینده و متکلم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
شاه آزمای
لغتنامه دهخدا
شاه آزمای . [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ شاه . امتحان کننده ٔ شاه : پژوهنده ای بود حجت نمای در آن انجمن گشت شاه آزمای .نظامی .
-
کارورز
لغتنامه دهخدا
کارورز. [ کارْ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده . کارگر : یکی کارورز و دگر گرزدارسزاوار هر کس پدید است کار.فردوسی .|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. (فرهنگستان ).
-
دانش آزما
لغتنامه دهخدا
دانش آزما. [ ن ِ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ دانش . آزماینده ٔ علم و فضل . امتحان کننده ٔ دانش . علم آزما : نسبت خاقان بمن کنند گه فخرور نگرد دانش آزمای صفاهان .خاقانی .
-
ممتحن
لغتنامه دهخدا
ممتحن . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتحان . آنکه می نگرد و تأمل می کند در قول و گفتار و می اندیشد پایان کار را. (از ناظم الاطباء). || آزماینده . (آنندراج ). آنکه می آزماید و آزمایش می کند. (ناظم الاطباء). آزمایشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
سنگ آزما
لغتنامه دهخدا
سنگ آزما. [ س َ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ سنگ . امتحان کننده ٔ سنگ . || کسی که متحمل خوردن سنگ یا برداشتن آن بود و در آن ثبات ورزد. (آنندراج ) : ولیکن ز سنگ آزمایان کوه پی من گرفتندچندین گروه . نظامی .تو نیز ار نه ای مرد سنگ آزمای سبک سنگ شو تا نمانی ب...
-
منتحل
لغتنامه دهخدا
منتحل . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کننده و شعر دیگری را بر خود بندنده و خود را به مذهبی بندنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : وین جاهلان ملمعکارند و منتحل زآن گاه امتحان بجز از ممتحن نیند. خاق...
-
بازپرس
لغتنامه دهخدا
بازپرس . [ پ ُ ] (اِمص مرکب ) پرسش کن . تحقیق نمای . (آنندراج ). پرسش کننده . سؤال کننده . || پرسش مکررو سؤال مکرر. (ناظم الاطباء). بازپرسی : که بر من از فلک امسال ظلمها رفته است که هم فلک خجل آید ببازپرس جواب . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 53). || بجای...
-
مشاق
لغتنامه دهخدا
مشاق . [ م َش ْ شا ] (ع ص ) بسیار مشق کاری کننده . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از عربی مشخ کننده و کاری کننده . (ناظم الاطباء). || آن که مشق خط میدهد و تعلیم خط میکند. (از ناظم الاطباء). آن که خط آموزد. معلم خط. خوش نویس که مشق خط دهد. خطآموز. آن که خ...