کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امةا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امةا
لغتنامه دهخدا
امةا. [ اَ م َ تُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) زنی از مردم استانبول و ادیب و شاعر بوده و در الهیات نیز دست داشته و در اشعار خود صدقی تخلص کرده است و دیوان ترکی دارد. از اشعار او در خیرات حسان ج 1 ص 32 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1038 آمده . وفات وی 1115 یا 1135 ...
-
امةا
لغتنامه دهخدا
امةا. [ اَ م َ تُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) گلنوش یا کلثوم ، زن سلطان محمد چهارم و مادر سلطان احمد سوم و سلطان مصطفی دوم ، و او را جدید والده نیز می گفته اند. ینکی جامع غلطه را او ساخته است . (از خیرات حسان ج 2ص 32). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1038 ش...
-
واژههای مشابه
-
أُمِّهَا
فرهنگ واژگان قرآن
مرکزش
-
واژههای همآوا
-
عمتا
لغتنامه دهخدا
عمتا. [ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است در اُردن ّ و قبرابوعبیدةبن جراح در این مکان است . «مهلبی » گوید که عمتا در وسط «غور» قرار دارد و در آن تیرهای نیکو می سازند و فاصله ٔ عمان تا عمتا دوازده فرسخ و از عمتا تا طبریة نیز دوازده فرسخ است . (از معجم البلدان ...
-
أَمْتاً
فرهنگ واژگان قرآن
بلندي- مکان مرتفع
-
جستوجو در متن
-
امیهة
لغتنامه دهخدا
امیهة. [ اَ هََ ] (ع مص ) جدری برآوردن گوسفند؛ امهت الغنم امهاً و امیهةً، و نیز بطور مجهول اُمِهَت ْ. (از منتهی الارب ). و رجوع به امیهة (ص ) شود.
-
ابوالنار
لغتنامه دهخدا
ابوالنار. [ اَ بُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) سنگ زبرین از دو سنگ آتش زنه و زیرین را ام النار گویند. ذوالرمه راست :و سقط کعین الدیک بارعت صاحبی اباها و میانا لموضعها وکرامشهرة لایمکن الفحل امهااذا هی لم تمسک باطرافها قسرا.و دیگری گوید:و منتوجة من غیر حمل لو...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت رافعبن عمرو الانصاریة. والدة ابی عبس بن حرب . ذکرها ابن سعد فی المبایعات و قال امها ام البراء بنت سلمةبن عرفطة. (الاصابة ج 8 ص 181).
-
امه
لغتنامه دهخدا
امه . [ اَم ْه ْ ] (ع مص ) پیمان کردن . (از شرح قاموس ). عهد کردن و پیمان نمودن . (از منتهی الارب ). امه الرجل امهاً (از باب نصر)؛ عهد کرد و پیمان نمود آن مرد. (ناظم الاطباء). || اُمِه َ الرجل (بطور مجهول )؛بی عقل گردید آن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
بضاع
لغتنامه دهخدا
بضاع . [ ب ِ ] (ع مص ) جماع کردن با کنیزک خود: باضع جاریته مباضعة و بضاعاً.- امثال : کمعلمة امها البضاع . (ناظم الاطباء).مُباضَعَة؛ با کسی جماع کردن . (زوزنی ). جماع نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرامش با زن . آرامیدن با زن . نزدیکی با زن . هم...
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) الحروری . ابودلامة گوید معاصر مروان بود و خلیفةبن خیاط گفته است : مارأیت اشدّ کمداً من امراءة من بنی شیبان ، قتل ابنها و ابوها و زوجها و امها و عمتها و خالتها مع الضحاک الحروری فمارأیتها قط ضاحکة و لا مبسمة حتی فارقت الد...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا] (اِخ ) بنت نهیک بن اساف بن عدی بن زیدبن جشم الانصاریة. ذکرها ابن حبیب فی المبایعات و هی اخت البراء و قال ابن سعد تزوجها سهل بن الربیعبن عمروبن عدی و امها ام عبداﷲبن اسلم بن حریش بن مجدعة. (الاصابة ج 8 ص 182).