کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امانتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
امانتی
معنی
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) مال یا چیزی که به عنوان امانت به کسی سپارند، ودیعه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
fiduciary, loaner, trust
-
جستوجوی دقیق
-
امانتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) مال یا چیزی که به عنوان امانت به کسی سپارند، ودیعه .
-
امانتی
لغتنامه دهخدا
امانتی . [ اَ ن َ ] (ص نسبی ، اِ) مال یا چیزی که بعنوان امانت بکسی سپارند. ودیعه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
امانتی
دیکشنری فارسی به عربی
واثق , وکيل
-
واژههای مشابه
-
نیک امانتی
لغتنامه دهخدا
نیک امانتی . [ اَ ن َ ] (حامص مرکب ) امین بودن . درستکاری : چون روزگاری بگذشت این جوان از نیک امانتی و فصیحی و جوانمردی به ندیمی امین بلخ افتاد. (اسکندرنامه ) (یادداشت مؤلف ).
-
مرده امانتی
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،بلا تکلیف، مرده امانت گذاشته برای پوسیدن و حمل به اماکن مقدس
-
جستوجو در متن
-
اَمُونَتى
لهجه و گویش بختیاری
amunati امانتى.
-
fiduciary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتماد، امانتی
-
امانی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص نسب .) امانتی .
-
وکيل
دیکشنری عربی به فارسی
پيشکار , نماينده , گماشته , وکيل , مامور , عامل , امانتي
-
bonded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باند، ضمانت شده، امانتی، تضمین دار، کفالت دار
-
مستودع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستَودع] [قدیمی] mosto[w]da' ۱. امانتدادهشده؛ سپردهشده.۲. (اسم) جای نگهداری ودیعه.۳. امانتی.
-
واثق
دیکشنری عربی به فارسی
مطملن , دلگرم , بي پروا , رازدار , امانتي , اعتمادي , معتمد , ثابت , وابسته به امين ترکه
-
ضمار
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] 1 - (ص .) پنهان ، مخفی . 2 - (اِ.) مالی که امیدی به وصول آن نرود. غالباً مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآید.