کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امام محمد تقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امام محمد تقی
لغتنامه دهخدا
امام محمد تقی . [اِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ت َ ] (اِخ ) محمدبن علی (ع ). امام نهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری . رجوع به محمد... شود.
-
واژههای مشابه
-
إِمَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پيشوا-راه اصلي(در جمله"إِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ "يعني منزلگاه قوم لوط و قوم ايکه ، هر دو بر سر بزرگ راهي قرار داشت . مقصود از اين راه ، آن راهي است که مدينه را به شام وصل ميکند)
-
امام جماعت
فرهنگ واژههای سره
پیشنماز
-
ینگی امام
لغتنامه دهخدا
ینگی امام . [ ی ِ اِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ تهران و قزوین واقع در 75300گزی تهران میان سیف آباد و هشترود. دارای پستخانه و تلگرافخانه . و امامزاده ای به همین نام دارد. (یادداشت مؤلف ). دهی است از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 28هز...
-
امام جمعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'emāmjom'e پیشنمازِ خوانندۀ خطبه در نمازجمعه که دیگران به او اقتدا میکنند.
-
امام زاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ. دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) فرزند یا نوادة یکی از امامان دوازدگانه .
-
پیش امام
لغتنامه دهخدا
پیش امام . [ اِ ] (اِ مرکب ) پیش نماز. (آنندراج ).
-
درب امام
لغتنامه دهخدا
درب امام . [ دَ اِ ] (اِخ ) بقعه ٔ زیبائی است در شهر اصفهان که برمدفن امامزاده ابراهیم و امامزاده زین العابدین ساخته شده است و ساختمان آن در 857 هَ . ق . در سلطنت جهانشاه قراقوینلو بپایان رسیده است . سر در کاشی کاری معرق آن کم نظیر و بلکه بی نظیر است...
-
دوازده امام
لغتنامه دهخدا
دوازده امام . [ دَ دَه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز. دارای 400 تن سکنه . آب آن از لوله ٔ شرکت نفت و راه آنجا اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دوازده امام
لغتنامه دهخدا
دوازده امام . [ دَ دَه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران . سکنه 118 تن . آب آن از قنات لب شور. راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دوازده امام
لغتنامه دهخدا
دوازده امام . [ دَ دَه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. دارای 286 تن سکنه . آنجا پل ملک روی آب کوهرنگ بسته شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
دوازده امام
لغتنامه دهخدا
دوازده امام . [ دَ دَه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین . سکنه 100 تن . آب آن از سراب قلعه شاهین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قاسم امام
لغتنامه دهخدا
قاسم امام . [ س ِ اِ ] (اِخ ) (میرزا) ابن خواجه جلال الدین میرکی . از اعیان و اشراف هرات بود. وی در جوانی به تحصیل علوم همت گماشت و به مطالعه ٔ رسائل متداول عصر پرداخت و در خوشنویسی زبانزد عموم گردید و در فن شطرنج صغیر و کبیر مهارت تمام یافت . اشعار ...
-
نائب امام
لغتنامه دهخدا
نائب امام . [ ءِ ب ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مجتهد جامع الشرایط. رجوع به نایب شود.