کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
descriptive statistics
آمار توصیفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] شاخهای از علم آمار که به گردآوری، سازماندهی، توصیف، و نمایش اطلاعات عددی میپردازد
-
geostatistics
زمینآمار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کاربرد آمار و روشهای آماری در تفسیر دادههای زمینشناختی
-
خشک آمار
لغتنامه دهخدا
خشک آمار. [ خ ُ ] (اِمرکب ) به معنی خشک آمار است که مرض استسقاء باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || تتبع و استقصا و تفحص و تجسس و استفسار حساب و استیفاء . (برهان قاطع) : از فراوانی که خشکامار کردزان نهانی مر مرا بیدار کرد.رودکی .|| جهد کردن ....
-
ثبت امار
دیکشنری فارسی به عربی
سجل
-
آمار گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أحصي
-
اُوو اَمّار
لهجه و گویش بختیاری
ow ammâr آبانبار.
-
زمین آمار
واژهنامه آزاد
ژئواستاتیک
-
Bose-Einstein statistics
آمار بوزـ اینشتین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] قانون حاکم بر سامانهای از ذرات که تابع موج آنها، درپی جابهجایی دو ذرۀ یکسان، بدون تغییر میماند
-
دفتر ثبت آمار
دیکشنری فارسی به عربی
سَجَلٌّ الإحصاءِ
-
مأمور سرشماری (آمار)
دیکشنری فارسی به عربی
قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائي)
-
واژههای همآوا
-
عمار
فرهنگ نامها
(تلفظ: ammār) (عربی) مرد با ایمان ، ثابت و استوار ، صاحب حلم و وقار ؛ (در اعلام) عمار یاسر یکی از یاران پیغمبر اکرم (ص) .
-
آمار
واژگان مترادف و متضاد
۱. احصا، احصائیه، حساب، شمار ۲. استقصا، پیجویی، تتبع
-
آمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āmār] ‹آماره، اماره› 'āmār ۱. دادههای عددی به دست آمده از بررسی اطلاعات دربارۀ یک مجموعه: آمار اقتصادی، آمار سیاسی، آمار نفوس.۲. علم گردآوری و بررسی داده های عددی.
-
آمار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.)1 - حساب ، شمار. 2 - واژه ای است فارسی ، برابر استاتیستیک یا احصائیه ، علمی که موضوع آن طبقه بندی علمی وقایع اجتماعی است ، و قاعدة آن محاسبه و نشان دادن نتیجه به صورت ارقام و اعداد است مثل شمارة جمعیت یک ده ، میزان محصولات صنعتی یا کشا...
-
عمار
فرهنگ فارسی معین
(عَ مّ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد با ایمان . 2 - بردبار، باوقار.