کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اماره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
circumstantial evidence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شواهد حقیقی، اماره، اماره اتفاقی
-
امارات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَمارَة] [قدیمی] 'amārāt = اماره
-
omrah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اماره
-
calculator
واژهنامه آزاد
آماره (آمارِه). در پارسی برای "حساب کردن" سه واژه هست؛ شمردن (سبک)، آماردَن (میانه) و رایاندَن (سنگین). پس شایسته است که "ماشین حساب" را نه "رایانه" وَنکه (بلکه) "آماره" نامید.
-
ماشین حساب
واژهنامه آزاد
آماره (آمارِه). در پارسی برای سه واژه هست؛ شمردن (سبک)، آماردَن (میانه) و رایاندَن (سنگین). پس شایسته است که ماشین حساب را نه رایانه وَنکه (بلکه) آماره نامید.
-
امارات ( اَ )
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جِ اماره .
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی
-
statistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمار، رقم، اماره، اماری، احصایی
-
چهارنفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چارنفس› ča(ā)hārnafas نفس اماره، لوامه، ملهمه، و مطمئنه.
-
carnality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدنی، نفس اماره، شهوت، شهوانیت
-
measure of association
معیار پیوند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] آمارهای که برای خلاصه کردن میزان وابستگی دو متغیر به کار میرود
-
sampling distribution
توزیع نمونهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] توزیعی که تغییر در مقدارهای آماره را بر روی تمام نمونههای ممکن بیان میکند
-
climatological forecast
پیشبینی اقلیمشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی پیشبینی که فقط بر مبنای آمارههای اقلیمشناختی یک منطقه صورت میگیرد
-
standard error
خطای معیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] جذر مثبت واریانس توزیع نمونهگیری یک آماره
-
آمارگیر
لغتنامه دهخدا
آمارگیر. (نف مرکب ) آماره گیر. آمارگیره . محاسب .