کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اماج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آماج
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماجگاه، تیر، تیررس، مقصد، نشان، نشانه، هدف ۲. پرتاب، تیررس
-
آماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āmāj ۱. نشان؛ نشانه؛ هدف: ◻︎ چو تیر انداختی در روی دشمن / حذر کن کاندر آماجش نشستی (سعدی: ۷۶).۲. جایی که نشانۀ تیر را روی آن قرار بدهند؛ فاصله تیرانداز تا هدف؛ نشانهگاه.۳. تیررس.۴. آلتی آهنی که برزگران با آن زمین را شیار کنند؛ گاو...
-
آماج
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند. 2 - نشان ، نشانه ، هدف .
-
آماج
لغتنامه دهخدا
آماج . (اِ) خاک توده کرده که نشان تیر بر آن نصب کنند. آماجگاه :گر موی بر آماج نهی موی بدوزی وین از گهر آموخته ای تو نه بتلقین . فرخی .چنان چون سوزن از وَشّی ّ و آب روشن از توزی ز طوسی بیل بگذاری به آماج اندرون بیله . فرخی .چو تیر انداختی در روی دشمن ...
-
اُماج
لهجه و گویش تهرانی
آش رقیق با پرز، خمیرآش آرد و گاه ماش ،پُرز خمیر .
-
جستوجو در متن
-
آردهاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آردتوله، آرددوله، آردآله، آرداله› [قدیمی] 'ārdhāle نوعی آش که با آرد گندم میپختند؛ اماج؛ آش اماج.
-
اهداف
فرهنگ واژههای سره
آماج
-
اوماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] 'omāj = اماج
-
سیبل
واژگان مترادف و متضاد
هدف، آماج
-
آماجگاه
واژگان مترادف و متضاد
آماج، نشانه، هدف
-
نشانهگیری
واژگان مترادف و متضاد
آماج، قراول، نشانهروی، هدفگیری
-
ابژکتیو
فرهنگ واژههای سره
آماج، درافکند، سردوربین
-
هدف
فرهنگ واژههای سره
آرمان، آماج، انگیزه
-
gruel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرس، حریره، اماج، ناتوان کردن