کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الی درق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
organosol
آلیسُل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] سامانهای کلوئیدی که در آن، محیط پراکنش یک مایع آلی است
-
organic waste
پسماند آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماندی که عمدتاً منشأ گیاهی یا جانوری دارد
-
organic compounds
ترکیبات آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ترکیبهایی که بر زنجیرها یا حلقههای کربن استوارند و هیدروژن و در مواردی اکسیژن یا نیتروژن یا عنصر دیگری را د ربر دارند
-
organic soil
خاک آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خاکی که ضخامت لایههای حاوی مواد آلی آن بیشتر از ضخامت لایههای معدنی آن باشد
-
الی الحال
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ] (ق .) تاکنون ، تا این دم .
-
آلی بالی
لغتنامه دهخدا
آلی بالی . (اِ) آلوبالو. آلبالو. قراصیا. آلوی ابوعلی .
-
حکمت آلی
لغتنامه دهخدا
حکمت آلی . [ ح ِ م َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منطق . میزان . علم المیزان . رجوع به حکمت شود.
-
رادا الی
لغتنامه دهخدا
رادا الی . [ اُ ] (اِخ ) قصبه ای است در هندوستان واقع در ایالت لکهنو. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
الی آخر
لغتنامه دهخدا
الی آخر. [ اِ لا خ ِ ] (از ع ، ق مرکب ) تا آخر. در مقام کوتاه کردن سخن گویند.
-
الی غیرالنهایة
لغتنامه دهخدا
الی غیرالنهایة. [ اِ لا غ َ رِن ْ ن ِ ی َ ] (ع ق مرکب ) همیشه و دائماً. (ناظم الاطباء). تا بی نهایت .
-
الی الاَّن
لغتنامه دهخدا
الی الاَّن . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) بمعنی هنوز و تاکنون . (غیاث اللغات ). الی هذا الاَّن نیز مانند آن است . (از آنندراج ). تا حال . الی الحال .
-
الی الابد
لغتنامه دهخدا
الی الابد. [ اِ لَل ْ اَ ب َ ] (ع ق مرکب ) پیوسته . همیشه . دائماً. تا روزگار هست . و رجوع به دزی ج 1 شود.
-
الی الحال
لغتنامه دهخدا
الی الحال . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) تاکنون . تا حال . الی الاَّن . هنوز. و رجوع به الی الاَّن شود.
-
الی پینک
لغتنامه دهخدا
الی پینک . [ اَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری سنندج ، و 10 هزارگزی خاور شوسه ٔ سنندج به دیواندره . در دامنه واقع و سردسیر است . سکنه ٔ آن 635 تن سنی هستند که به کردی سخن میگویند. آب آن ا...
-
الی کاک
لغتنامه دهخدا
الی کاک . [ اَ ] (اِ مرکب ) آلوکک . الیکک . آلبالوی جنگلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به الیکک شود.