کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الیاس اوغلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الیاس اوغلان
لغتنامه دهخدا
الیاس اوغلان . [ اِل ْ اُغ ْ ] (اِخ ) از سران لشکر توقتمش خان در جنگ با امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 462 شود.
-
واژههای مشابه
-
إِلْيَاسَ
فرهنگ واژگان قرآن
نام يکي از پيامبران الهي
-
آل الیاس
لغتنامه دهخدا
آل الیاس . [ ل ِ اِل ْ ] (اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان کرمان ، و سرسلسله ٔ آنان ابوعلی محمدبن الیاس بن الیسع سمرقندی از ممالیک نصربن احمد سامانیست . در 317 هَ .ق . بر کرمان استیلا یافت . در 357 عضدالدوله ٔ دیلمی کرمان را از الیسع آخرین ِ افراد ا...
-
سراب الیاس
لغتنامه دهخدا
سراب الیاس . [ س َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در یکهزار گزی شمال خاوری چقلوندی و کنار شمالی راه شوسه ٔ چقلوندی به بروجرد. هوای آنجا سرد و دارای 270 تن سکنه است . آب آنجا از رود بابالی و سراب الیاس تأمین می...
-
الیاس رومی
لغتنامه دهخدا
الیاس رومی . [ اِل ْ س ِ ] (اِخ ) ملقب به شجاع الدین . متوفی به سال 929 هَ . ق . او راست : شرح مطالعالانوار درمنطق از قاضی سراج الدین محمود ارموی ، و نیز حاشیه ای بر حاشیه ٔ سید شریف بر شمسیه نوشته است . رجوع به کشف الظنون ذیل مطالعالانوار و الشمسیة ...
-
الیاس غز
لغتنامه دهخدا
الیاس غز. [ اِل ْ س ِ غ ُ ] (اِخ ) (امیر...) از امرای غزان . موکل سلطان سنجر در زندان غزان بود. رجوع به تاریخ گزیده چ لیدن ص 462 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 512 شود.
-
الیاس کلیبولی
لغتنامه دهخدا
الیاس کلیبولی . [ اِل ْ س ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به نیازی شود.
-
الیاس لیکی
لغتنامه دهخدا
الیاس لیکی . [ اِل ْ ] (اِخ ) شمس الدین . وی با جمال الدین خضر (مقتول به سال 693 هَ . ق .) فرمانروای لرستان بمخالفت برخاست . رجوع بتاریخ گزیده چ لیدن ص 555 شود.
-
الیاس مطر
لغتنامه دهخدا
الیاس مطر. [ اِل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ابن دیب مطر (1273-1328 هَ . ق . / 1857-1910 م .). پزشکی متتبع بود. در حاصبیا از کشور سوریه بدنیا آمد و در بیروت درگذشت . در دمشق و سوریه بتدریس طب و حقوق پرداخت . سی جلد کتاب به عربی و ترکی نوشت که از جمله ٔ آنها تا...
-
الیاس نصیبینی
لغتنامه دهخدا
الیاس نصیبینی . [ اِل ْ س ِ ن َ] (اِخ ) او راست : تاریخ الیاس که در سال 1008م . نوشته است . (از ایران در زمان ساسانیان چ 1332 ص 100).
-
الیاس بک
لغتنامه دهخدا
الیاس بک . [ اِل ْ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) (میرآخور...) از رجال دربار ابوالفتح سلطان محمدخان و سلطان بایزید عثمانی بود. وی بسال 917 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
الیاس بک
لغتنامه دهخدا
الیاس بک . [ اِل ْ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) از بندگان سلطان محمد چلبی بود. پس از مدتی این پادشاه را ترک کرد ونزد برادر وی سلیمان شهزاده رفت و سپس در زمان سلطان مرادخان ثانی از ملازمان خدمت شهزاده مصطفی گردید. وی شخصی خیانت پیشه بود. (از قاموس الاعلام ترکی ...
-
الیاس بیک
لغتنامه دهخدا
الیاس بیک . [ اِل ْ ب َ ] (اِخ ) ذوالقدر. حاکم فارس از طرف شاه اسماعیل صفوی . رجوع به تاریخ ادبیات براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ج 4 ص 44 شود.
-
الیاس پاشا
لغتنامه دهخدا
الیاس پاشا. [ اِل ْ ] (اِخ ) وزیر سلطان مرادخان چهارم بود. وی به سبب عصیان و تمرد بدستور سلطان کشته شد (1041 هَ . ق .). (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و رجوع بهمین کتاب شود.