کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الک و دولک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الک و دولک
فرهنگ گنجواژه
بازی با دو چوب بزرگ و کوچک که یکی میزند و دیگران میگیرند.
-
واژههای مشابه
-
آلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹والک، دوالک، آله› (زیستشناسی) 'ālak = والک
-
آلک
لغتنامه دهخدا
آلک . [ ل َ ] (اِ) آله . اُشنه . (ریاض الادویه ). دوالک . (ریاض الادویه ) (بحرالجواهر). || سنبل الطیب .
-
اَلَک
لهجه و گویش بختیاری
alak غربالى کوچک با سوراخهاى بسیار ریزبراى بیختن آرد یا چیزهاى دیگر. نیز qalvir .
-
الک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدقيق , منخل
-
الک(آردبیز)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: alak/ ârteviǰ طاری: alak طامه ای: alak/ ârtviǰ طرقی: alak کشه ای: alak نطنزی: ârteviǰ
-
الک یا غربال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جمع الاصوات
-
جستوجو در متن
-
دولک
لغتنامه دهخدا
دولک .[ دُ ل َ ] (اِ) چوب خرد از دو چوب که دربازی الک دولک بکار رود. مقلا. پل . قلی . چوب کوتاه در بازی الک دولک که آن را با الک زنند و به هر جا خواهند پرتاپ کنند. (یادداشت مولف ). رجوع به ماده ٔ الک دولک شود.
-
اَ
لهجه و گویش تهرانی
یک. الک دولک، النگ و دولنگ،اکِر دوکِر
-
غوک چوب باختن
لغتنامه دهخدا
غوک چوب باختن . [ ت َ] (مص مرکب ) الک دولک بازی کردن : قَلْو؛ غوک چوب باختن . (منتهی الارب ). رجوع به الک دولک و غوک چوب شود.
-
دودله
لغتنامه دهخدا
دودله . [ دُ / دِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) دودانه . (جهانگیری ) (از برهان ). دودداله . دوداله . بازی الک دولک و پله چوب . (از ناظم الاطباء). قله . مقلاة. الک دولک . الک جنبش . کال چنبه . جفته . پله چوب .قلا و مقلا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به الک دولک شو...
-
غوک چوب زدن
لغتنامه دهخدا
غوک چوب زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) الک دولک بازی کردن : اِترار؛ غوک چوب زدن کودک . (منتهی الارب ). رجوع به غوک چوب و الک دولک شود.
-
کال چنبه
لغتنامه دهخدا
کال چنبه . [ چُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) الک دولک . مِقْلاء. دوداله . دودله . لاوبازی .رجوع به الک دولک و نیز رجوع به لاو و لاوبازی شود.