کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الکترون ظرفیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
valence electron
الکترون ظرفیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] الکترون متعلق به خارجیترین پوستۀ اتم
-
واژههای مشابه
-
electron density
چگالی الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تعداد الکترون موجود در حجم واحد
-
electron diffraction
پراش الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پدیدۀ تداخل الکترونها و تشکیل نقش پراش که ناشی از پراکندگی الکترونها در رویارویی با اتمهای موجود در بلورهاست
-
electron trap
تلۀ الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ناخالصی موجود در نیمرسانا که الکترونهای متحرک را در خود جذب میکند یا نقصی که سبب این فرایند میشود
-
Auger electron
الکترون اوژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] الکترونی که در "اثر اوژه" از اتم گسیل میشود
-
electron beam curing
الکترونپزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پخت سریع مادۀ پوششی با ارسال باریکۀ الکترون به سطح ماده و تشکیل رادیکالهای آزاد و انجام واکنش بسپارش زنجیری
-
electron affinity
الکترونخواهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل یک اتم به کسب الکترون که با تغییر انرژی همراه است
-
electrophilicity
الکتروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر الکتروندوست
-
conduction electron
الکترون رسانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] الکترونی که انرژی آن در نوار رسانش جسم جامد قرار دارد و میتواند براثر میدان الکتریکی آزادانه به حرکت درآید
-
electronegative 2
الکترونکشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] خصلت اتمی که تمایل به جذب الکترون و کسب بار منفی جزئی داشته باشد
-
electronegativity
الکترونکشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] توانایی نسبی اتم در پیوند شیمیایی برای جذب الکترونهای مشترک
-
orbital electron,planetary electron
الکترون مداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] الکترونی که در پوستهای اتمی مقید به اتم است
-
bound electron
الکترون مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] الکترونی که فاقد انرژی کافی برای خروج از اتم است
-
electron beam
باریکۀ الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریانی از الکترونهای گسیلشده از چشمهای واحد که تحت تأثیر یک میدان الکتریکی یا مغناطیسی با سرعتی تقریباً یکسان و همجهت در حرکت هستند