کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اله العالمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آله کلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] (زیستشناسی) 'ālekolu = ذراریح
-
آله کلو
فرهنگ فارسی معین
(لِ یا لَ کُ) (اِمر.) حشره ای از راستة قاب بالان که در نواحی بحرالرومی فراوان است ؛ زراریح ، آلاکلنگ ، اللهکلنگ نیز گفته می شود.
-
آله کلو
لغتنامه دهخدا
آله کلو. [ ل َ / ل ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلاکلنگ . ذَراریح ، و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادویه ).
-
اله پسین
لغتنامه دهخدا
اله پسین . [ ] (اِخ ) قلعه ای از اسماعیلیان نزدیک طالقان . (یادداشت مؤلف ).
-
اله کردن
لغتنامه دهخدا
اله کردن . [ اِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... و بله کردن ) در تداول عامه ، چنین و چنان گفتن . || لاف زدن .
-
اله آباد
لغتنامه دهخدا
اله آباد. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به اﷲآباد شود.
-
اله آت
لغتنامه دهخدا
اله آت . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) اله آتیک . فلاسفه ٔ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس ، برمانیدس (پارمنید) و زنون ایلیایی هستند و آنان را اهل عقل باید گفت زیرا شیوه ٔ ایشان شیوه ٔ تعقل و استدلال است در مقابل مشاهده و تجربه که شیوه ٔ اهل حس است . رجو...
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به العازار و الیعازر شود.
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) العازار. معاون و نایب مناب حضرت داود بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2609 شود.
-
اله اموت
لغتنامه دهخدا
اله اموت . [ ] (اِخ ) رجوع به الموت و نزهة القلوب چ لیدن ص 61 شود.
-
اله ئونر
لغتنامه دهخدا
اله ئونر. [ اِ ل ِ ءُ ن ُ ] (اِخ ) یا الینور دُگوین یا داکیتن . ملکه ٔ فرانسه و سپس ملکه ٔ انگلستان . وی دختر گیوم پنجم آخرین دوک آکیتن بود. به سال 1137م . با لویی جوان ازدواج کرد و به سال 1152 م . از وی مطلقه شد و با هانری پلانتاژنه پادشاه انگلستان ...
-
اله چوب
لغتنامه دهخدا
اله چوب . [ اَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) همان آلاچیق یا الاچیق است ، و اصل کلمه ٔ الاچیق همین اله چوب است ، چوب به چوق و چیق تصحیف یافته .- امثال : چه زید بپای پیلان اله چوب ترکمانی .رجوع به الاچیق و آلاچیق شود.
-
اله رودبار
لغتنامه دهخدا
اله رودبار. [ اَ ل َ ] (اِخ ) از دیههای بارفروش (مازندران ). (مازندران و استراباد رابینو ص 119 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 159). در همین ترجمه بصورت الرودبار و در فهرست آن بصورت اﷲرودبار = گزه محله و نیز در فرهنگ جغرافیایی ایران بصورت اﷲرودبار آمده است . ر...
-
اله زل
لغتنامه دهخدا
اله زل . [ اِ ل ِ زِ ] (اِخ ) نام دهستانی در هنو از کشور بلژیک که دارای 4400 تن سکنه است .
-
اله سر
لغتنامه دهخدا
اله سر.[ اَ ل َ س َ ] (اِخ ) از دیههای هزارجریب . (مازندران و استراباد رابینو ص 122 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 164).