کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الهام
/'elhām/
معنی
۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.
۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.
۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مکاشفه
۲. وحی
۳. القا
برابر فارسی
یان
فعل
بن گذشته: الهام کرد
بن حال: الهام کن
دیکشنری
afflatus, inspiration, light
-
جستوجوی دقیق
-
الهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: elhām) (عربی) به دل افکندن ، در دل انداختن ؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی ؛ (در قدیم) دریافت و شعور غریزی .
-
الهام
واژگان مترادف و متضاد
۱. مکاشفه ۲. وحی ۳. القا
-
الهام
فرهنگ واژههای سره
یان
-
الهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'elhām ۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.
-
الهام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در دل افکندن . 2 - (مص ل .) در دل افتادن . ج . الهامات .
-
الهام
لغتنامه دهخدا
الهام . [ اِ ] (ع مص ) در دل افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (مجمل اللغة). اندر دل افکندن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ). در دل انداختن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). در دل افکندن نیکی و آموزانیدن . (منتهی الارب ). افکندن خدا در د...
-
الهام
دیکشنری عربی به فارسی
شهيق , استنشاق , الهام , وحي , القاء , انديشه کردن , تفکر کردن , در بحر فکر فرو رفتن , تعجب کردن , در شگفت ماندن , شگفت , الهه شعر وموسيقي
-
الهام
دیکشنری فارسی به عربی
اقتراح , الهام , ايحاء , حماس , دمار کامل , روية , صب
-
الهام
واژهنامه آزاد
دل نوشی، دل نیکی، به دل برآمدن نیکی، در دل افتادن.
-
الهام
واژهنامه آزاد
قشنگی و نیکی که در دل افتد
-
واژههای مشابه
-
الهام اصفهانی
لغتنامه دهخدا
الهام اصفهانی . [ اِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا شریف . شاعر قرن یازدهم . وی مدتی در هند بود و به سال 1086 هَ . ق . به اصفهان برگشت . این اشعار از اوست :در عبث لب بشکوه وا نکندشیشه تا نشکند صدا نکندوعده گر یک نفس بود عمریست بلکه عمر اینقدر وفا نکند.و ن...
-
الهام الهی
لغتنامه دهخدا
الهام الهی . [ اِ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الهام ربانی . آنچه خدای در دل کسی اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به الهام شود.
-
الهام دادن
لغتنامه دهخدا
الهام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) در دل افکندن . الهام بخشیدن : ایزاع ؛ الهام دادن . (منتهی الارب ) : گفت ای یاران حقم الهام دادمر ضعیفی را قوی رأیی فتاد. مولوی .در دل تخته چو حق الهام دادکاین چنین صورت بساز از بهر داد. مولوی .و رجوع به الهام شود.
-
الهام ربانی
لغتنامه دهخدا
الهام ربانی . [ اِ م ِ رَب ْ با ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به الهام الهی و الهام شود.