کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
النگ نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
النگ نشین
لغتنامه دهخدا
النگ نشین . [ اُ ل َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه در سبزه زار جای کند. مرتعنشین .
-
واژههای مشابه
-
آلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ālang خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند؛ مورچال؛ سنگر.
-
آلنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) ( اِ.) 1 - خندق . 2 - دیواری که بر گِرد سپاه برای محافظت درست کنند. مورچال ، سنگر.
-
آلنگ
لغتنامه دهخدا
آلنگ . [ ل َ ] (اِ) مورچال . گوی که در اطراف قلعه ، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که در درون...
-
اَلَنْگ
لهجه و گویش گنابادی
alang در گویش گنابادی یعنی اضافه ، مزاحم ، دردسر ، مشکل ، سَرِخَرْ
-
کج النگ
لغتنامه دهخدا
کج النگ . [ ک َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی . و معتدل . سکنه 284 تن . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ دولنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹النگودولنگ› [عامیانه] 'alangdolang خرتوپرت؛ خردهریز؛ اشیای بیمصرف که در خانه جمع شود.
-
قلعه النگ
لغتنامه دهخدا
قلعه النگ . [ ق َ ع َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 67 هزارگزی شمال فریمان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل . سکنه ٔ آن 6 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن مال...
-
النگ پشه
لغتنامه دهخدا
النگ پشه . [ اُ ل َ گ ِ پ ُ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد در6 هزارگزی شمال خاوری فریمان ، سر راه مالرو عمومی شاهین گرماب خارزار، در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 151 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و مح...
-
النگ دراز
لغتنامه دهخدا
النگ دراز. [ اُ ل َ گ ِ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، در 25 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور. سکنه ٔ آن 12 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
النگ درویش
لغتنامه دهخدا
النگ درویش . [ اُ ل َ گ ِ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 7 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ دولنگ
لغتنامه دهخدا
النگ دولنگ . [ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به «آلنگ و دولنگ » و «النگ و دولنگ » شود.
-
النگ سرتخت
لغتنامه دهخدا
النگ سرتخت . [ اُ ل َ گ ِ س َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 32 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 4 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ سرسمبه
لغتنامه دهخدا
النگ سرسمبه . [ اُ ل َ گ ِ س َ س ُ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 7 هزارگزی خاور خوسف . کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).