کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الم دلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الم قرقر کردن
لغتنامه دهخدا
الم قرقر کردن . [ اَ ل َ ق ِ ق ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) تند و بد نوشتن . (یادداشت مؤلف ).
-
الم و اشاره
لغتنامه دهخدا
الم و اشاره . [ اِ م ُ اِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی ایماء و اشاره : با الم و اشاره به او فهمانید. با الم و اشاره به یکدیگر حالی کردند. (یادداشت مؤلف ).
-
الم و شنگه
فرهنگ گنجواژه
قشقرق.
-
رنج و اَلَم
فرهنگ گنجواژه
درد.
-
درد و الم
فرهنگ گنجواژه
ناراحتی، بلا.
-
جستوجو در متن
-
زوغ
لغتنامه دهخدا
زوغ . (اِ) نهر و رودخانه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رود آب باشد. (اوبهی ). || زردآب بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 260). صفراء. زرداب و مجازاً،درد و الم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دلی کو پر از زوغ هجران بودورا وصل معشوقه درمان بود.بوشکور ...
-
مشقی دهلوی
لغتنامه دهخدا
مشقی دهلوی . [ م َ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) اسمش شیخ مکهن و از مشایخ دهلی است . اصلش از مضافات صوبه ٔ شاه جهان آباد بوده . وجودش در عهد سلطنت اکبرشاه و جهانگیراز مکمن غیب ظهور نموده . مجموعه ٔ فرخنده خصالی و صاحب پایه عالی بوده . این دو رباعی از وی قلمی ن...
-
دل شکستن
لغتنامه دهخدا
دل شکستن . [ دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) رنجاندن . آزرده کردن . با ستمی یا سخنی یا عمل زشتی قلب کسی را متأثر و رنجیده ساختن . (فرهنگ عوام ). تعبی را برای کسی سبب شدن : سگالید هر کار وزآن پس کنیددل مردم کم سخن مشکنید. فردوسی .شکستی کزو خون به خارا رس...
-
دیوآلبالو
لغتنامه دهخدا
دیوآلبالو. [ وْ ] (اِ مرکب ) آلبالوی وحشی . ولیک . درخت یا درختچه ای خاردار در اقلیمهای معتدل نیمکره ٔ شمالی دارای خوشه های بسیار زیبای کوچک سفید و یا زردرنگ است میوه های رنگین آن خوراکی است ، خود درخت برای زیبایی باغ کاشته شود. (از دائرة المعارف فار...
-
دردمند
لغتنامه دهخدا
دردمند. [ دَ م َ ] (ص مرکب ) (از: درد + مند، پسوند اتصاف ) . صاحب درد. (آنندراج ). دردناک . (شرفنامه ٔ منیری ). دارای رنج تن ویا رنج جان . وجعناک . (ناظم الاطباء). دردگین . دردگن . دردآلود. وَجِع. وجعة. (از منتهی الارب ) : نباید که خسبد کسی دردمندکه ...
-
دردناک
لغتنامه دهخدا
دردناک . [ دَ ] (ص مرکب ) دردمند. صاحب درد. (آنندراج ). بیمار. دارای درد و رنج . دردگین . (ناظم الاطباء). رصین . شکی . شکیة. (منتهی الارب ). واصب . وجع. وجعة : کز آنگونه دیدی مرا دردناک به غم خفته شادی ز دل رفته پاک . فردوسی .خویشان و گزیدگان و پاکان...
-
عنا
لغتنامه دهخدا
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) همان «عناء» در عربی است که در تداول فارسی زبانان غالباًهمزه ٔ آن حذف شود. زحمت . رنج . مشقت . (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). رجوع به عناء شود : خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان به نعمت و ناز. رودکی .عشق بر من در عنا ب...
-
خونین
لغتنامه دهخدا
خونین . (ص نسبی ) منسوب به خون . || آلوده به خون . خون آلوده . (ناظم الاطباء) : کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک زمزم فشرده شد چو حجر کز تو باز ماند. خاقانی .گویی که دوباره تیر خونین نمرود به آسمان برانداخت . خاقانی .جان از تنش تیمارکش چون چشم او...
-
خوشی
لغتنامه دهخدا
خوشی . [خوَ / خ ُ ] (حامص ) شادی . فرح . سرور. شعف . نشاط. خوشحالی . خرسندی . آسایش . راحت . عشرت . عیش . خرمی . (ناظم الاطباء). خوشدلی . طرب . (یادداشت مؤلف ) : چنین گفت خرم دلی رهنمای که خوشی گزین زین سپنجی سرای . فردوسی .گرازیدن گورو آهو بدشت بری...
-
دریغ
لغتنامه دهخدا
دریغ. [ دِ/ دَ ] (اِ) افسوس و اندوه و دشوار و اندوه کردن بر تقصیرات گذشته . (از برهان ). افسوس و اندوه . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید کلمه ای است که در محل تأسف و تحسرگویند و بدین معنی با لفظ خوردن مستعمل است -انتهی .رنج و اندوه و آزار و پشیمانی و حسر...