کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
المناک
/'alamnāk/
معنی
دردناک؛ درددار؛ دردآور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
المناک
واژگان مترادف و متضاد
المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع
-
المناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'alamnāk دردناک؛ درددار؛ دردآور.
-
جستوجو در متن
-
دردآگین
واژگان مترادف و متضاد
المناک، دردآلود، دردناک، مولم
-
دردآلود
واژگان مترادف و متضاد
المناک، دردآگین، دردآلوده، دردناک، مولم
-
لذتبخش
واژگان مترادف و متضاد
حظآور، دلپذیر، دلچسب، مسرتبخش، مسرتزا ≠ المناک
-
متالم
واژگان مترادف و متضاد
۱. المناک، دردمند ۲. اندوهگین، دلخور، دلگیر، متاثر ≠ مشعوف
-
پخشان
لغتنامه دهخدا
پخشان . [ پ َ ] (ص ) فراهم آمده باشد از غم یا از درد. (صحاح الفرس ). المناک و دردناک . (شعوری ). و ظاهراً این صورت مصحف پخسان است .
-
پرداغ
لغتنامه دهخدا
پرداغ . [ پ ُ ] (ص مرکب ) دردناک . المناک . پر از درد و داغ . پر از درد و رنج : کزین تخمه پرداغ و دودیم و دردشب و روز با پیچش و باد سرد. فردوسی .یکی نامه بنوشت پرداغ و درددو دیده پر از آب و رخساره زرد. فردوسی .یکی نامه بنوشت پرداغ و دردپرآژنگ رخ لب پ...
-
بشولش
لغتنامه دهخدا
بشولش . [ ب َ /ب ِ / ب ُ ل ِ ] (اِمص ) برهمزدگی و پریشانی . (از برهان ) (سروری ). بشولش مصدر آن است بشولیدن و بشولیده یعنی برهم زده و پریشان کرده و پریشان شده . (انجمن آرا) (آنندراج ). پریشانی و غمناک و المناک است . (شعوری ج 1 ورق 170). تشویش و پریشا...
-
پریشان
لغتنامه دهخدا
پریشان . [ پ َ ] (نف ، ق ) در حال پریشانی . در حال پریشیدن . || پریش . پریشیده . پراشیده . پراکنده . متفرق . منتشر. متشتت . متخلخل . متقسم .صعصع: قردحمة؛ رای پریشان . فکر پریشان : باد بیرون کن ز سر تا جمع گردی بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن...
-
ناک
لغتنامه دهخدا
ناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شرمناک ، پرهیزناک و آموزناک . این پسوند از پهلوی آمده و به نظر می رسد که مرکب باشد از پسوند ...