کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المعز لدین ا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
المعز لدین ا
لغتنامه دهخدا
المعز لدین ا. [ اَ م ُ ع ِزْ زُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ ) معدبن اسماعیل مکنی به ابوتمیم چهارمین خلیفه ٔ فاطمی . وی به سال 341 هَ . ق . بخلافت رسید و به سال 365 درگذشت . رجوع به معجم الانساب زامباور ج 1 ص 144 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 451 و اعلام المنجد ...
-
واژههای مشابه
-
ظلف المعز
لغتنامه دهخدا
ظلف المعز. [ ظِ فُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )سُم بز. سرد و خشک بود در سیم ، داءالثعلب و داءالحیه را نافع بود چون خاکستر آن با سرکه طلا کنند و اگر سحق کنند با شراب و بر گزیدگی مجموع جانوران یا سباع نهند نافع بود و اگر سحق کنند با عسل و طلا کنند دردمفاصل و ...
-
دم المعز
لغتنامه دهخدا
دم المعز. [ دَ مُل ْ م َ ] (ع اِمرکب ) به پارسی خون بز است . (از اختیارات بدیعی ).
-
صاحب المعز
لغتنامه دهخدا
صاحب المعز. [ ح ِ بُل ْ م َ ] (اِخ ) ممسک الاعنة. صورتی از صور فلکی . رجوع به ثوابت شود.
-
ملک المعز
لغتنامه دهخدا
ملک المعز. [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ع ِزز] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به اسماعیل فتح الدین شود.
-
خرنوب المعز
لغتنامه دهخدا
خرنوب المعز. [ خ َ بُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) خرنوب الشوک . خرنوب نبطی . ینبوت . (یادداشت بخط مؤلف ).