کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
المظ
لغتنامه دهخدا
المظ. [ اَ م َ ] (ع ص ) اسب که در لب زیرین وی سپیدی باشد، و اگر در لب زبرین اسب باشد آن را ارثم گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صبح الاعشی ج 2 ص 19). در حاشیه ٔ صبح الاعشی آمده : اصل آن انمط با نون و طاء بوده و مصحف است - انتهی . و رجوع به انمط و ا...
-
واژههای همآوا
-
المز
لغتنامه دهخدا
المز. [ اُ م َ ] (اِ) گرگ تیغ. قورت تیکان . (یادداشت مؤلف ) . رجوع به قورت تیکان شود.
-
جستوجو در متن
-
المظاظ
لغتنامه دهخدا
المظاظ. [ اِ م ِ ] (ع مص ) سپید شدن لب زیرین اسب . (از اقرب الموارد). المظ بودن اسب . (از اقرب الموارد).
-
ارثم
لغتنامه دهخدا
ارثم . [ اَ ث َ ] (ع ص ) آنکه برای علتی در زبان ، بیان سخن نتواند. آنکه بیان سخن را نتواند بجهت آفتی که در زبان دارد. (منتهی الارب ): بیانک عن الارثم صدقة. (حدیث ). || اسب سربینی سپید یا سپیدلب بالائین .(منتهی الارب ). اسب که در لب زبرین او سپیدی باش...