کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المستضی ٔ با پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
المستضی ٔ بامرا
لغتنامه دهخدا
المستضی ٔ بامرا. [ اَ م ُ ت َءُ ب ِ اَ رِل ْ لاه ] (اِخ ) یا المستضی ٔ بنوراﷲ یا المستضی ٔ باﷲ، حسن بن المستنجد باﷲ مکنی به ابواحمد سی وسومین خلیفه ٔ عباسی (536 - 575 هَ . ق .) رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی چ 2 مصر صص 444 - 448 و تجارب السلف ص 316 و فه...
-
المستضی ٔ بنورا
لغتنامه دهخدا
المستضی ٔ بنورا. [ اَ م ُ ت َ ءُ ب ِ رِل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به المستضی ٔ بامراﷲ و مستضی باﷲ شود.
-
جستوجو در متن
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) نام یکی از خادمان المستضی ٔ باﷲ خلیفه ٔ عباسی است که با امیرالامراء قطب الدین قیمار میانه ٔ خوبی نداشت و از اونزد خلیفه سعایت کرد. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: المستضی ٔ باﷲ بعد از پدر به خلافت نشست . بزرگ منش و بسیارعطا بود...
-
مستنصر با
لغتنامه دهخدا
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) منصوربن محمدبن المستضی ٔ، سی و ششمین خلیفه ٔ عباسی در بغداد. به سال 588 هَ . ق . متولد شد و در سال 623 بعد از وفات پدرش با وی بیعت شد. وی شخصی دوراندیش و عادل بود و مدرسه ٔ مستنصریه ٔ بغداد از ...
-
قطب الدین قیماز
لغتنامه دهخدا
قطب الدین قیماز. [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) امیرالامرای المستضی ٔباﷲ بیست ویکمین خلیفه ٔ عباسی بود. مدت درازی امارت داشت . مردی دیندار و دوستدار علماء بود و سرانجام خلیفه را از او رنجانیدند، و بر اثر تحریکات ، عوام به درخانه ٔ وی غوغا کردند. او دیوار خان...
-
مستنجد با
لغتنامه دهخدا
مستنجد با. [ م ُ ت َ ج ِ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) ابوالمظفر یوسف بن مقتفی ، سی و دومین خلیفه ٔ عباسی (555 تا 566 هَ .ق ). وی مردی کاردان و زیرک بود و چون به خلافت رسید قواعد نیکو نهاد. در عهد او کار خلفای فاطمی در مصر ضعیف شد و در روزگار پسرش ...
-
المستنصر با
لغتنامه دهخدا
المستنصر با. [ اَ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) احمدبن محمدالظاهربن الناصر المستضی ٔ عباسی مکنی به ابوالقاسم (متوفی در حدود 661 هَ . ق . / 1263 م .) نخستین خلیفه ٔ عباسی در مصر. وی به سال 659 هَ. ق . بخلافت رسید. رجوع به اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 72 ...
-
ظهیرالدین
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ](اِخ ) ابوبکر عطار. وزیر المستضی ٔ بنوراﷲ، سی وسومین خلیفه ٔ عباسی . او در ابتدای کار بازرگان بود و با اهل تصرف درآمیخت و در نظر مستضی ٔ آمد، وزارت بدو دادو او مردی بود که بر رعیت تثقیل کردی و عوام او را دشمن داشتندی و تا آخ...
-
جبیر
لغتنامه دهخدا
جبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحارث . در لسان المیزان بنقل از رحله ٔ امین الدین محمدبن احمدبن امین به وسائطی از امیر ابوالمکارم عبدالکریم بن الامیر نصر الدیلمی نقل میکند که گفت در خدمت امام ناصر ابوالعباس احمدبن المستضی ٔ برای شکار و تفرج از شهر خارج...
-
ظاهر
لغتنامه دهخدا
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن احمد الناصرلدین اﷲبن المستضی ٔ، مکنی به ابی نصر. سی وپنجمین خلیفه ٔ عباسی (622- 623 هَ . ق .). در سلخ رمضان سنه ٔاثنتین و عشرین و ستمائه (622 هَ . ق .) خویشان و ارکان دولت و معتبران بغداد چون قاضی القضاة محیی الدین بن فضلا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن المأمون النحوی اللغوی القاضی . یاقوت گوید: او دارای خطی ملیح و عقلی صحیح بود. مولد وی ذی القعده ٔ سال 509 هَ . ق . ووفات به شعبان 586 است . و من از پسر او ابومحمد عبداﷲبن احمد شرح حال احمد خواستم و او جزئی بخط پدر ...
-
صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) ایوبی ملک ناصریوسف بن ایوب شادی مکنی به ابوالمظفر. وی مؤسس دولت ایوبیان است که در مصر و شام و حجاز و یمن حکمرانی داشتند و بشعب زیاد منقسم شدند و بقبیله ٔ بزرگ روادیه منسوب بودند. مسقط رأس آباء و اجداد وی قصبه ٔ د...