کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الماسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الماسی
/'almāsi/
معنی
۱. شبیه الماس.
۲. تراشیدهشده مانند الماس.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
diamond
-
جستوجوی دقیق
-
الماسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به الماس) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] 'almāsi ۱. شبیه الماس.۲. تراشیدهشده مانند الماس.
-
الماسی
لغتنامه دهخدا
الماسی . [ اَ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن میرزا کاظم بن میرزا عزیزاﷲبن مولی محمد تقی مجلسی اول اصفهانی (متوفی به سال 1159 هَ . ق .) از بزرگان علمای امامیه بود. او راست کتاب بهجةالاولیاء درباره ٔ کسانی که حجةبن الحسن (ع ) را دیده اند. وی از محمدباقر مجل...
-
الماسی
لغتنامه دهخدا
الماسی . [ اَ ] (ص نسبی ) تراشیده شده مانند الماس . (ناظم الاطباء). رجوع به الماس شود.- الماسی رنگ ؛ درخشنده و براق . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
adamantine luster
جلای الماسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جلای درخشان کانی با ظاهری شبیه به الماس
-
شیشه الماسی چهارگوش
دیکشنری فارسی به عربی
مقلع الحجارة
-
خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
دیکشنری فارسی به عربی
تفاخر
-
جستوجو در متن
-
diamondlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الماسی
-
diamond like carbon
فرهنگ لغات علمی
کربن شبه الماسی
-
diamond like carbon
فرهنگ لغات علمی
کربن شبه الماسی
-
borts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاده ها، خرده الماسی تراشدار، الماس
-
برلیان
فرهنگ نامها
(تلفظ: bereliyān) (فرانسوی) الماسی که برای درخشش و زیبایی بیشتر ، همهی ابعاد آن تراش داده شده باشد؛ الماس .
-
آنه
لغتنامه دهخدا
آنه . [ ن َ / ن ِ ] (هندی ، اِ) شانزده یک ِ قیراط: الماسی بوزن پنج قیراط و دو آنه . || شانزده یک ِ روپیه .
-
مغول کبیر
لغتنامه دهخدا
مغول کبیر.[ م ُ ل ِ ک َ ] (اِخ ) نام الماسی است از آن ایران به وزن 279 قیراط... (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).