کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الم
/'alam/
معنی
درد؛ رنج.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. داء، دردمندی، درد
۲. تعب، رنج
دیکشنری
ache ((), misery, pain, rack, tribulation
-
جستوجوی دقیق
-
الم
واژگان مترادف و متضاد
۱. داء، دردمندی، درد ۲. تعب، رنج
-
الم
فرهنگ واژگان قرآن
از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده که الم معنايش " انا الله الملک " است . يعني منم خداوند سلطان )
-
الم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آلام] 'alam درد؛ رنج.
-
الم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'alom = ارزن
-
الم
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (مص ل .) دردمند شدن . 2 - (اِمص .) رنجیدگی . 3 - (اِ.) درد، ج . آلام .
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اَ ل َ ] (ع مص ) دردمند شدن . (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || (اِ) درد. (مهذب الاسماء). رنج و درد. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). با لفظ کشیدن استعمال میشود. (از آنندراج ). وجع شدید. (اقرب الموارد). رنج جسمانی...
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اَ ل ُ ] (اِ) ارزن . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). ارزن را گویند و آن نوعی از گاورس است . (فرهنگ جهانگیری ). غله ایست که آنرا گاورس و ارزن گویند. (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) : قوت کردان چه بود نان بلوت آش الم میخورند این ...
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اَ ل ُم ْ م َ ] (ع اِ فعل ) لغتی است در هَلُم َّ. (اقرب الموارد ذیل لمم )؛ یعنی بیا. رجوع به هلم شود.
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اَ لِف ْ لام ْ میم ْ ] (اِخ ) یعنی انا اﷲ اعلم ؛ منم خدای که میدانم . (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ). از حروف مقطعه یا فواتح سور قرآن کریم است ودر آغاز سوره های دوم ، سوم ، بیست ونهم ، سی ام ، سی ویکم و سی ودوم آمده است . صاحب آنندراج گوید: بدا...
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اُ ] (ع اِ) نارون (درخت ). اوجا. (دزی ج 1 ص 34). رجوع به نارون شود.
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [ اُ ل ُ ] (اِ) گروه و جماعت و مجمع. (ناظم الاطباء). فوج و گروه . (هفت قلزم ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). در فرهنگها الم به تکرار آمده است . رجوع به الم الم شود.
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم . [اَ ل ِ ] (ع ص ) دردناک . رنجور. (از اقرب الموارد).
-
الم
لغتنامه دهخدا
الم .[ اُ ] (اِخ ) شهری در آلمان . رجوع به اولم شود.
-
الم
دیکشنری عربی به فارسی
دلتنگي , اضطراب , غم و اندوه , دلتنگ کردن , غمگين شدن , نگران شدن , نگران کردن , درد , رنج , زحمت , محنت , درد دادن , درد کشيدن
-
الم
دیکشنری فارسی به عربی
کدر