کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اللـه اکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آجرک الله
فرهنگ واژههای سره
خدا پاداشت دهاد
-
انشاء الله
فرهنگ واژههای سره
به امید خدا
-
بارک الله
فرهنگ واژههای سره
آفرین
-
اللـه اعلم
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= خدا داناتر است)] ‹واللّهاعلم› 'allāho'a'lam در مقام شک و تردید در درست یا نادرستی گفته و مطلبی گفته میشود.〈 اللـهاعلم بالصواب: خدا داناتر است به حق و راستی.
-
اللـه بختی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [عامیانه] 'allābaxtki تصادفی؛ برحسب تصادف و اتفاق.
-
اللـه داد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] 'allāhdād ۱. [عامیانه] مال خداداده.۲. [قدیمی] خداداد.۴. [قدیمی] آنچه به غنیمت ببرند یا غارت کنند.
-
اللـه وردی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] [قدیمی] 'allāhverdi = اللـهداد
-
اهل اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (تصوف) 'ahlollāh بندگان خوب خدا؛ مردان خدا؛ مردم پارسا و پرهیزکار.
-
آیت اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آیةالله] 'āyatollāh ۱. نشانه و حجت خدا.۲. عنوان یا لقبی که مسلمانان به مجتهدان و عالمان بزرگ دین میدهند.
-
کلام اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kalāmollāh قرآن مجید.〈 کلام الهی (باری): گفتار خدا؛ قرآن.
-
کلیم اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] kalimollāh ۱. کسی که خداوند با او سخن گفته است.۲. لقب حضرت موسی.
-
ماسوی اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ماسَویاللـه] (تصوف) māsa(e)vallāh آنچه سوای ذات باریتعالی باشد؛ جز خدا.
-
لوجه اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله، قید) [عربی] [قدیمی] levajhellāh برای رضای خدا.
-
لوحش اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: لااَوحَشَهُالله] [قدیمی] lo[w]hašallā(a)h کلمهای که در مقام تعظیم و استعجاب میگویند؛ وحشت ندهد او را خدای؛ خدا او را غمگین و ملول نکند: ◻︎ ز رکنآباد ما صد لوحشالله / که عمر خضر میبخشد زلالش (حافظ۲: ۴۰۴).
-
آیت الله
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ لا) [ ع . ] (اِمر.) نشانه و حجت خدا، ع نوان یا لقبی که مسلمانان به مجتهدان و عالمان بزرگ دین می دهند. ؛ ~العظمی عنوان و لقب مجتهدان شیعه که مرجع تقلید هستند.