کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
القا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
القا
/'elqā/
معنی
مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن.
〈 القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آموختن، تلقین
فعل
بن گذشته: القا کرد
بن حال: القا کن
دیکشنری
infusion, inspiration, instillation
-
جستوجوی دقیق
-
القا
واژگان مترادف و متضاد
آموختن، تلقین
-
القا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: القاء] 'elqā مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن.〈 القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن.
-
induction 2
القا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، فیزیک] [روانشناسی] پدیدهای که در آن تقویت برخی اَشکالِ رفتار افزایش احتمال وقوع آنها و نیز صورتهای مشابه دیگری را که تقویت نشدهاند سبب میشود شود متـ . تعمیم پاسخ response generalization [فیزیک] ایجاد ولتاژ، جریان، میدان الکتریکی ...
-
واژههای مشابه
-
induction coil
پیچۀ القا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مبدل افزایندۀ ولتاژ بالا که میتواند جریان مستقیم را به جریان متناوب تبدیل کند
-
القا کردن
لغتنامه دهخدا
القا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رسانیدن سخن و آگاه کردن کسی بطریق بدگویی و انهاء. تلقین سوء. رجوع به القاء شود : استادم ابونصر را بخواندند تا آنچه از اریارق رفته بود از تهور و تعدیها چنانکه دشمنان القا کنند و بازنمایند وی همه بازنمود. (تاریخ بیه...
-
القا کردن
واژهنامه آزاد
(از پهلوی) درهاختن، درهازیدن.
-
واژههای همآوا
-
الغا
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، حذف، فسخ، لغو
-
الغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: الغاء] 'elqā لغو کردن؛ باطل کردن؛ از شمار افکندن.
-
جستوجو در متن
-
induced
فرهنگ لغات علمی
القا شده
-
أَأُلْقِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا القا شده
-
response generalization
تعمیم پاسخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← القا
-
تلقین و تعیین
فرهنگ گنجواژه
القا کردن.