کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الفغدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الفغدن
/'alfaqdan/
معنی
۱. = الفختن: ◻︎ چو کاهلان همه خوردی و چیز نلفغدی / کنون بباید بیتوشه رفتن ای منبل (ناصرخسرو: ۱۹۳).
۲. کسب کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
الفغدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'alfaqdan ۱. = الفختن: ◻︎ چو کاهلان همه خوردی و چیز نلفغدی / کنون بباید بیتوشه رفتن ای منبل (ناصرخسرو: ۱۹۳).۲. کسب کردن.
-
الفغدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ دَ) (مص م .) اندوختن ، جمع کردن .
-
الفغدن
لغتنامه دهخدا
الفغدن . [ اَ ف َ دَ ] (مص ) اندوختن . کسب کردن . (صحاح الفرس ). جمع کردن . ذخیره کردن . گرد کردن . الفاختن . الفختن . الفخدن . الفیدن . الفنجیدن . ماضی الفغدن از خود آن و امر و نهی و مضارع آن از الفنجیدن می آید مانند الفغدم ، بیلفنج . رجوع به الفاخت...
-
واژههای همآوا
-
الفقدن
لغتنامه دهخدا
الفقدن . [ اَ ف َ دَ ] (مص ) بمعنی کسب .(فرهنگ اوبهی خطی ). بمعنی الفخدن . (فرهنگ شعوری ج 1ورق 122 الف ) (از فرهنگ میرزاابراهیم ) : تو بی تمیز بر الفقدن ثواب مرااگر بدانی مزدور رایگان شده ای . ناصرخسرو (از فرهنگ شعوری و فرهنگ سروری ).صاحب فرهنگ نظام ...
-
جستوجو در متن
-
نلفغدن
لغتنامه دهخدا
نلفغدن . [ ن َ ف َ دَ ] (مص منفی ) نیلفغدن . ناالفغدن . مقابل الفغدن . رجوع به الفغدن شود.
-
الفقتن
لغتنامه دهخدا
الفقتن . [ اَ ف َ ت َ ] (مص ) بمعنی الفغدن . (استینگاس ). رجوع به الفغدن و الفاختن شود.
-
برالفغدن
لغتنامه دهخدا
برالفغدن . [ ب َ اَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) الفغدن . (یادداشت مؤلف ). ذخیره کردن . رجوع به الفغدن شود.
-
برالفنجیدن
لغتنامه دهخدا
برالفنجیدن . [ ب َ اَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) الفنجیدن . (یادداشت مؤلف ). الفغدن . رجوع به الفنجیدن و الفغدن شود.
-
بیلفغدن
لغتنامه دهخدا
بیلفغدن . [ ی َ ف َ دَ] (مص ) الفختن . بیلفختن . الفغدن . الفنجیدن . بیلفغدن . اندوختن و جمع کردن . رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
بیلفنجیدن
لغتنامه دهخدا
بیلفنجیدن . [ ی َ ف َ دَ ] (مص ) الفغدن . الفختن . الفنجیدن . کسب کردن و بهم رسانیدن و جمع کردن و اندوختن باشد. (برهان ). رجوع به الفنجیدن شود.
-
الفندیدن
لغتنامه دهخدا
الفندیدن .[ اَ ف َ دَ ] (مص ) اندوختن و جمع کردن . (فرهنگ ناظم الاطباء). الفندن . الفخدن . الفغدن . الفیدن . الفاختن .الفختن . الفنجیدن . رجوع به الفندن و الفاختن شود.
-
ذخیره کردن
لغتنامه دهخدا
ذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.
-
الغندن
لغتنامه دهخدا
الغندن . [ اَ غ َ دَ ] (مص ) حاصل کردن و یافتن . (ناظم الاطباء) (استینگاس ). کسب کردن . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف ). || اندوختن و جمع کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به الفغدن و الفیدن و الفاختن شود.