کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الفع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الفع
لغتنامه دهخدا
الفع. [ اَ ف َ ] (اِخ ) محمود کعت ، ابن حاج متوکل کعت کرمنی تنبکتی دعکری . او راست : تاریخ الفتاش فی اخبار البلدان والجیوش و اکابرالناس . و یکی از احفاد او بدین کتاب ذیلی نوشته است . تاریخ الفتاش بکوشش استاد هوداس و داماد او موریس و لافرس در پاریس به...
-
واژههای همآوا
-
آلفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] 'alfā نام حرف اول الفبای یونانی (α). Δ در بعضی رشتههای علمی در نامگذاری برخی اشیا به کار برده شده: ذرات آلفا، اشعهٴ آلفا.
-
آلفا
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] ( اِ.) نخستین حرف از الفبای یونانی .
-
آلفا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گیاهی است از تیرة غلات که دایمی است و در شمال آفریقا و جنوب اسپانیا فراوان است . الیاف این گیاه در کاغذسازی و ساختن طناب به کار می رود؛ جلفا، الفا، جلز، علف کاغذ، پیرز، علف پیرز نیز گویند.
-
جستوجو در متن
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) خبزارزی . نصربن احمدبن نصربن مأمون . این شاعر بصری امی بود و خواندن و نوشتن نمیدانست لکن شعر او در غایت جودت و لطافت بود و شغل خبازی نان برنجین داشت و از این رو بخبزارزی معروف گشت . او در حین اشتغال به کار خود اشع...