کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الغیاث کنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الغیاث کنان
لغتنامه دهخدا
الغیاث کنان . [ اَ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال دادرسی خواستن . در حال دادخواهی و پناه خواستن : شد پیش شاه شفیع آورید خضرخضر آمد الغیاث کنان از زبان آب .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
بی خویشتن
لغتنامه دهخدا
بی خویشتن . [ خوی / خی / ت َ ] (ص مرکب )بیخویش و بیخود و بیهوش . (برهان ). بی خویش . (ناظم الاطباء). از هوش بشده . بیهوش . (یادداشت مؤلف ). از حال طبیعی خارج شده . از خودرسته . بیخود. (جهانگیری ). ازخود بیخود. مدهوش . بی اراده . بی اختیار : بلیناس ف...
-
شفیع
لغتنامه دهخدا
شفیع. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- شفیعالامم ؛ از القاب حضرت محمد (ص ) است . (از ناظم الاطباء).- شفیعالعصاة فی العرصاة ؛ از القاب حضرت محمد (ص ) است . (ناظم الاطبا...