کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الغوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الغوث
لغتنامه دهخدا
الغوث . [ اَ غ َ ] (ع صوت ). پناه میبرم . فریاد از. داد از.
-
جستوجو در متن
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (اِخ ) ابن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث . از اجداد جاهلی است . رجوع به عروانی شود.
-
اخلفه
لغتنامه دهخدا
اخلفه . [ اَ ل ِ ف َ ] (اِخ ) یکی از محال بولان بن عمروبن الغوث بن طَیّی ٔ در أجاء. (معجم البلدان ).
-
سلامان
لغتنامه دهخدا
سلامان . [ س َ ] (اِخ ) بطن من قبیله طَی ّ. و هم بنوسلامان ، ابن ثعل ، ابن الغوث ، ابن طَئی . (صبح الاعشی ج 1 ص 321). نام بطنی است از قبیله طی . آنان بنو سلامان بن ثعل بن الغوث بن طئی هستند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 321).
-
نصر
لغتنامه دهخدا
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن الازدبن الغوث از بنی کهلان ، جد جاهلی یمنی است . رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 338 و جمهرةالانساب ص 355 شود.
-
غوث
لغتنامه دهخدا
غوث . [ غ َ ] (اِخ ) قبیله ای از یمن . و او غوث بن أدربن زیدبن کهلان بن سباء است . صاحب «تهذیب » غوث را قبیله ای از ازد میداند، و در قول زهیر آمده : و یخشی رماة الغوث من کل مرصد. (از تاج العروس ).
-
مازن
لغتنامه دهخدا
مازن . [ زِ ] (اِخ ) مازن بن الازدبن الغوث بن نبت از کهلان و جد جاهلی است و اکثر قبایل ازد از او جدا شده است . (از اعلام زرکلی ، ج 3 ص 824).
-
اراش
لغتنامه دهخدا
اراش . [ ] (اِخ ) ابن عمروبن الغوث اخی الازدبن النبیت . وی با سلامةبن انمار تزویج کرد و امّاربن أراش فرزند ایشان بود. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان جزء3 ص 312 شود.
-
ازد
لغتنامه دهخدا
ازد. [ اَ ] (اِخ ) ابن النبیت . ابن عبدربه گوید: انما تزوج اراش بن عمروبن الغوث اخی الازدبن النبیت ، سلامة ابنة انمار. (عقدالفرید ج 3 ص 312).
-
عروانی
لغتنامه دهخدا
عروانی . [ ع ُرْ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عروان ، و آن از انساب کندة باشد. و او عروان بن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث است . و نیز عروان بن کنانةبن خزیمد کنیز برة دختر هراست . و برخی آن را غزوان بن کنانة، باغین معجم وزاء خوانده اند. (از اللباب فی ت...
-
عدی
لغتنامه دهخدا
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن اخزم بن ربیعةبن جرول بن ثعل بن عمروبن الغوث بن طیی ٔ. بطنی از طی است از جمله حاتم بن عبداﷲبن الحشرج بن امری القیس بن عدی است . (از لباب الانساب ج 2 ص 127).
-
جبلان
لغتنامه دهخدا
جبلان . [ ج ُ ] (اِخ ) ابن سهل بن عمروبن قیس بن معاویةبن جشم بن عبدشمس بن وائل بن الغوث بن قطن بن عرب بن زهیربن ایمن الهیعبن حمیر. جد طائفه ای است که در جبلان ریمه نزدیک به یمن سکونت دارند. (از معجم البلدان ).
-
علی واسطی
لغتنامه دهخدا
علی واسطی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن احمد واسطی . مکنی به ابوالحسن . صوفی و نسب شناس (654 - 733 هَ . ق .). او راست : 1- خلاصةالاکسیر فی نسب سیدنا الغوث الرفاعی الکبیر. 2- الکبائر و الصغائر. (از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریة ج 5 ص 1...
-
لامیةالعرب
لغتنامه دهخدا
لامیةالعرب . [ می ی َ تُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) بعضی این نام رابه قصیده ٔ کعب بن زُهیر داده اند که آغازش این است :بانت سعاد فقلبی الیوم متبول و برخی به قصیده ٔ شنفری بن الاوس بن الحجربن الهنوبن الازدبن الغوث ، شاعر عرب که مبدو است به این بیت :اقیموا بنی ...