کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الصبوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الصبوح
واژهنامه آزاد
الف و لام عربي که در فارسي حذف مي شود و همان صبوح خوانده ميشود. شرابی که صبحگاهان خورده میشود و متضاد واژه غبوق يعني شرابي که شامگاهان ميخورند. صبوحي يعني سحرگاهان شراب خوردن.
-
جستوجو در متن
-
نائمین
لغتنامه دهخدا
نائمین . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نائم (در حال نصبی و جری ). خفتگان . خوابیدگان . به خواب رفتگان : قوموا شرب الصبوح یا ایها النائمین .منوچهری .
-
سکاری
لغتنامه دهخدا
سکاری . [ س ُ / س َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ سکران . (مهذب الاسماء) (دهار). مستان . (غیاث ) : در حلقه ٔ گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکاری .حافظ.
-
صابح
لغتنامه دهخدا
صابح . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صبح . || الحق ُ الصابح ؛ حق پیدا و آشکارا. (منتهی الارب ). || الصابح و الصبوح ؛ شرب بامداد است . (معجم البلدان ). || (اِخ ) کوهی است که مسجد خیف در بن آن واقع است . (معجم البلدان ).
-
مل
واژهنامه آزاد
زنا مانند مل کوته (مل کودک) یعنی کودکی از مادر زنا کار (لهجه گیلی) شعر از حافط در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبو یاایهاالسکارا
-
کله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلَّة، جمع: کلَل و کلاّت] [قدیمی] kelle ۱. پرده.۲. سراپرده.۳. روپوش.۴. پشهبند.〈 کله بستن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. پرده کشیدن.۲. خیمه بستن؛ خیمه زدن: ◻︎ درون خرگه از بوی خجسته / بخور عود و عنبر کله بسته (نظامی۲: ۱۵۶)، ◻︎ میدمد صبح و...
-
جاشریة
لغتنامه دهخدا
جاشریة. [ ش ِ ری ی َ ] (ع اِ) شراب صبوحی . (منتهی الارب ). شراب که به وقت صبح خورند. (مهذب الاسماء). || نیمروز. || صبح . || طعامی است . || (اِخ ) نام زنی . || (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صبحانه . زیر قلیانی : فقال لی یا...
-
سربمهر
لغتنامه دهخدا
سربمهر. [ س َ ب ِ م ُ ] (ص مرکب ) مهرکرده شده . (آنندراج ). ممهور. سربسته . که سر آن نگشوده باشند. دست نخورده : زد نفس سربمهر صبح ملمعنقاب خیمه ٔ روحانیان گشت معنبرطناب . خاقانی .خنده ای سربمهر زد دم صبح الصبوح ای حریف محرم صبح . خاقانی .آن گنج سربمه...
-
هات
لغتنامه دهخدا
هات . [ ت ِ ](ع اِ فعل ) به معنی به من بده : هات یا رجل ؛ بده ای مرد. هاتی یا امراءة؛ بده ای زن . هاتیا یا رجلان و یا امرأتان و هاتوا یا رجال و هاتین یا نساء، مثل عاطین . و گویند: هاِت نه هاتیت و هات ان کانت بک مهاتاة و ما اهاتیک کما تقول ما اعاطیک ...
-
کله بستن
لغتنامه دهخدا
کله بستن . [ ک ِل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن خیمه از پارچه ٔ تنک و لطیف . (فرهنگ فارسی معین ) : ابر گوهربار زرین کله بندد در هواگر ز دریای کفش خورشید برگیرد غبار. فرخی .عروس ماه نیسان را جهان سازد همی حجله به باغ اندر همی بندد ز شاخ گل...
-
خمخانه
لغتنامه دهخدا
خمخانه . [ خ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شرابخانه . میکده . میخانه . (ناظم الاطباء). شرابخانه به اعتبار آنکه اکثر در شرابخانه خمها نهاده اند. (غیاث اللغات ) : بر بدیهه خر خمخانه براه . سوزنی .اندرین خمخانه صافی از پی درد است و مادرد پر خوردیم اکنون صاف ...
-
ندا
لغتنامه دهخدا
ندا. [ ن ِ ] (از ع ، اِ) بانگ . فریاد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آواز. (آنندراج ). اعلان . (ناظم الاطباء). نداء : می شنیدی ندای حق و جواب بازدادی چنانکه داد کلیم . ناصرخسرو.به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت نصیب نفس من آید نوید ملک بقا. خاقانی .این ...
-
مل
لغتنامه دهخدا
مل . [ م ُ ] (اِ) نبیذ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 322). شراب انگوری . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ) (آنندراج ). می و شراب انگوری و هر مایع مسکر. (ناظم الاطباء). می . باده . مدام . راح . صهبا. خمر. عقار. قهوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در سغدی...
-
صریعالغوانی
لغتنامه دهخدا
صریعالغوانی . [ ص َ عُل ْ غ َ ] (اِخ ) مسلم بن ولید انصاری ملقب به صریعالغوانی . وی از شعرای دولت عباسی است . پدر او مولای انصار بود سپس مولای ابی امامه اسعدبن زراره ٔ خزرجی گشت . صریع شاعری مقدم و نیکو اسلوب بود و در شراب گفتاری نیک دارد و بیشتر روا...